چهارشنبه، آذر ۰۹، ۱۳۸۴
سهشنبه، آذر ۰۸، ۱۳۸۴
برف در ونکوور
سهشنبه، آذر ۰۱، ۱۳۸۴
شاهین فرهت
موسيقي كلاسيك موسيقي اروپايي است و حتي خيليها معتقدند ما آن را به درستي درك نميكنيم. با اين حال شما فكر ميكنيد استفاده از تمها و ملوديهاي غير غربي در اين موسيقي ميتواند حرفي براي گفتن داشته باشد؟ مثلا موسيقي ايراني ميتواند با موسیقی كلاسيك تركيب درستي داشته باشد
همان طور كه برامس، بارتوك، چايكوفسكي، زولتان كوداي، كرساكف، و ديگران از ملوديهاي محلي و فولكلور كشور خودشان در درجه اول و كشورهاي ديگر در درجه دوم استفاده كردند، ما هم ميتوانيم. بعد اصلي موسيقي ما ملوديك است، به همين خاطر با موسيقي كلاسيك به راحتي تلفيق ميشود. گوشه هاي رديف، ملوديها، تمها و موتيفهاي رديف ميتواند به عنوان تم اول يا دوم به كار برود. يا اين كه تصنيفهای قديم را زنده كنيم و در آثارمان استفاده كنيم. ما از اين بابت دست مايههاي زيادي داریم. بتهوون از ملوديهاي روسي استفاده كرده و در تركيبش هم مشكلي ديده نميشود. امروز گرايش به موسيقي امريكاي لاتين زياد شده و در بسياري آثار از آنها استفاده ميشود
پس در موسيقي كلاسيك به اين نوع تلفيقات اعتقاد داريد
تلفيقي كه امروز از آن ياد مي شود با آنچه در كلاسيك اتفاق مي افتد متفاوت است. موسيقي تلفيقي اصيل نيست چون نميتواني بگويي اين موسيقي متعلق به من است. اولين بار در قرن بيستم چهل پنجاه سال پيش بود كه راوي شانكار و يهودي منوهين با سيتار و ويولن بداههپردازي كردند. اين كار جديد بود اما كار به نوعي هارمونيته داشت. خريد يك لباس تازه دليل نمي شود كه من لباس کهنهام را دور بيندازم. اتفاقا خيلي از اوقات اگر نو آوريها به پاي آثار با اصالت نرسد، مردم ميآيند، آن را امتحان ميكنند و دوباره به سراغ قبليها ميروند
شما فكر ميكنيد بهترين راه براي حفظ و جهاني كردن ملوديهاي قديمي ايراني چيست
چند راه دارد. اول پخش، معرفي و اجراهاي مجدد آنها. بعد هم ميتوان تيمي را مسئول بازسازي آنها كرد. بسياري از آنها را در طول ده سال پيش باز سازي و هارمونيزه كردهايم اما بسياري از آنها از بين رفتهاند. متاسفانه بخشي از اين تصانيف در فيلمهاي سالهاي سي و چهل بوده كه ديگر هيچ نسخه اي از آنها نمانده است. آثاري كه خالقي و ديگران در آن زمان خلق كردهاند به مراتب بهتر از آثاري است كه در دهههاي بعد ساختند. من بخشي از آنها را باز سازي كردهام، اما يك دست صدا ندارد. بايد كار بنيادين كرد
فكر ميكنيد اگر از ملوديها و آثار قديمي با شيوه و ساختاري مدرن استفاده كنيم، و در واقع دست به كارهاي تلفيقي بزنيم، به اصالت آنها خدشه وارد ميشود
تصانيفي كه يك صدايي است، مثل كارهاي عارف و شيدا، معلوم است كه آهنگساز چه ميگفته و چه ميخواسته. نبايد به آنها چيزي اضافه یا کم كنيم. اگر اين كار را بكنيم، تا صد سال ديگر از اصل آنها چيزي باقي نميماند و ديگر كسي نميفهمد كه اصل اثر چه بوده. اما اگر اصل آنها موجود باشد، تغييرشان اشكالي ندارد. البته نه اين كه تصنيف عارف را بياوريم در موسيقي پاپ. هر تلفيق و هر تغييري مناسب نيست. هر چيزي توانايي هر كاري را ندارد. وقتي آمدند سنفوني نهم بتهوون را پاپ كردند، ثابت شد اين كار در قالب پاپ زيبا نيست. هنرمند بايد بداند سراغ چه چيزي ميرود
گفتيد آثار روح الله خالقي در دهه سي بهتر از دهههاي بعد بوده. اين نظر در مورد آهنگسازان ديگر آن دوران هم وجود دارد. چرا دوران طلايي تصنيف سازي در ايران ديگر تكرار نشد
هر زمانه اي يك چيزي را ايجاب ميكند. در آن دوران همه اين آهنگسازان دور هم جمع ميشدند، مضاف بر اين كه اشخاصي مثل مرحوم پيرنيا بودند كه همه به او احترام مي گذاشتند و دورش جمع مي شدند. او مثل آهنربايي بود كه همه دورش جمع مي شدند. اگر دقت كنيد همه بزرگان و استادان موسيقي و نوابغ بودند: پرويز ياحقي، وزيري، روح الله خالقي، رهي معيري، ورزنده، صبا، جليل شهناز ،مجد، قوامي، بنان، گلپايگاني، همه جوان بودند و دور هم جمع بودند و اين بزرگترين نقطه مثبت بود. البته مشكلاتي هم وجود داشت نه اين كه همه چيز عالي باشد. ولي آنقدر در نتيجه تاثير نداشت. كمكم هر كدام از آنها به خلوتي رفتند. خيليها درگذشتهاند و هنرمندان امروز هم ديگر آن طور دور هم جمع نميشوند
حالا چه چيزي به جاي آن نوابغ براي موسيقي امروز مانده
عصر امروز عصر تكنيك است. من خودم شاهد اين ماجرا هستم. وقتي از دانشجويان كنكور آزمون ميگيريم، ميبينم كه هر سال تكنيك بچه ها بهتر ميشود اما خلاقيتها كمتر. هر چه كه بدهي با پيانو راحت آن را ميزنند. امروز ديگر بتهووني نيست. چايكوفسكي و برامس تكرار نميشوند
امروز ديگر در هیچ جاي دنيا ستاره و نابغهاي وجود ندارد
براي اين كه امروز ديگر زمان ستاره پروري نيست. شرايط اينطور ايجاب ميكند. همه به نوعي ستارهاند. همه نقاط قوت در يك نفر نيست، تقسيم شده است. در سينما هم همينطور است. همه خوب بازي ميكنند و ديگر آن دوراني نيست كه براي يك نقش ماهها به دنبال بازيگر باشند. امروز وقتي براي نقش سوم، چهارم در هالييوود هنرپيشه ميخواهند، صد ها نفر داوطلب ميشوند. چون تحصيلكرده زياد است و توليد كم
فكر ميكنيد جهان باز هم به دوره ستاره ها و نابغه ها برگردد
فكر نميكنم. حداقل اطمينان دارم كه در موسيقي اين اتفاق نميافتد. همانطور كه حافظ و سعدي ديگر تكرار نشدند
خوب پس چه اتفاقي مي افتد
هيچ. همينطور همه چيز پيش ميرود، و ما هيچ وقت به آن دوران باز نميگرديم. البته كلاسيسيم هميشه به شکلی تكرار شده و برگشته است
ما در انواع جديد موسيقي هم كمتر ستاره مي بينيم
بله. حتي الويس پريسلي هم كلاسيك شده و كسي در موسيقي راك اند رول جاي او را نگرفت. البته گذشت زمان به ستارهها بعد بيشتري ميدهد. ما با گذشت زمان و از دست دادن بزرگان به گذشت زمان پي ميبريم. خيلي اوقات به مجيد وفادار و كسان ديگري ميگفتند مطرب، اما گذر زمان ثابت كرد كه آنها مطرب نبودند و در كار خودشان نابغه بودند
فكر ميكنيد نميتوانستيم جلوي اين اتفاق را بهنوعي بگيريم
نمي دانم. فكر ميكنم با پيشرفت تكنولوژي و علم و آمدن وسايلي مثل كامپيوتر و موبايل خودبهخود اين اتفاق ميافتاد. آنها همه چيز را راحت به شما دادند و در عوض خلاقيت را از شما گرفتند. ديگر آن شوق وجود ندارد. قديمها براي رفتن كنسرت و يا گرفتن يك صفحه موسيقي آنقدر شوق و ذوق داشتيم و اين طرف و آن طرف ميرفتيم كه قدرش را به خوبي ميدانستيم، و شايد باعث ميشد سر ذوق بياييم و خودمان هم چيزي بسازيم. امروز خيلي راحت همه چيز در اختيار است و بدون زحمت به دست ميآيد. البته بايد از زمان خودم دفاع كنم. من ده امتياز گرفتهام و يك امتياز دادهام. اما آن يك امتياز ارزش زيادي داشته. عاشقانه بودن را به آن مفهومي كه در كلمه ميگنجد از دست دادهايم و امتيازهاي ديگري گرفتهايم
يعني همه اين اتفاقات به خاطر تكنولوژي افتاده
تكنولوژي و جمعيت. جمعيت خيلي چيزها را از بين ميبرد. من از بچگي در همين خانه زندگي ميكردم. وقتي اينجا ميايستادم همه اطرافم باغ بود. حتي تا شاه عبدالعظيم را ميديدم. هواپيماهايي كه روي فرودگاه پرواز ميكردند مشخص بودند. فكر كنيد چه حالي داشتيم. حالا فكر كنيد آنهايي كه سي سال قبل از ما بودند چه حالي داشتند. مردم امروز ديگر چيزي را نميبينند كه استعدادشان گل كند. اين حرف من نيست، بارن بوي در مصاحبه اي مي گويد سي سال پيش هر اركستري يك صدايي داشت. تا شروع مي كرد به زدن ميگفتم اين فيلارمونيك برلن است يا جاي ديگر، يا ميگفتم كه اين کدام سنفوني است. اما حالا همه اركسترها يك جور صدا ميدهند. همه عالي ميزنند. راست هم ميگويد. وقتي براي ويولن اول اركستر فراخوان ميدهند. صد نفر ميآيند و همه هم عالي ميزنند
بعد از عصر تكنولوژي نوبت چه چيزي است
عصر سيري است و احتمالا از سيري خودشان را گرسنه نگه مي دارند. چند وقت پيش گفتند كسي در اينترنت اعلان داده بود كه اگر كسي حاضر است، بيايد من بخورمش، و جالب است كه چند نفر هم داوطلب شده بودند. خوب احتمالا موسيقي هم چيزي شبيه همينها ميشود. اين عصر جز عصر سيري چه ميتواند باشد
الان گرايش به تكنولوژي بيشتر است و استعدادها و نابغهها بيشتر در عرصههاي علمي ظهور ميكنند و هنر در حاشيه قرار گرفته. فكر نميكنيد بعد از مدتي دوباره نوبت هنر شود
ممكن است. وقتي دانشجو بودم اگر اثر تونال مينوشتي خيلي مسخرهات ميكردند، اما امروز باز كارها دوباره به همين سمت بازگشته است. اين موضوع جاي اميدواري ميگذارد. آثار خود من هم تونال است و از چيز هايي كه از دوران كودكي و گذشتهام مانده مينويسم
آثار جوانهايي كه در اين دوره آهنگسازي ميكنند چقدر با کارهای شما فرق دارد
بهطور كلي تا پنج شش سال پيش اين آثار متفاوتتر بودند. آثار امروز به هم شبيهتر است و متاسفانه فضايي براي اين كه كارشان را اجرا كنند و بشنوند وجود ندارد. اين تجربه براي جوانها وجود ندارد. در همه جاي جهان همين است
خود شما در فضاي امروز و با شرايط امروز چه ميكنيد
در اين چند سال سعي ميكنم كه هر چه به ذهنم ميرسد بسازم. در جايگاهي قرار دارم كه بايد آن را دريابم. ممكن است سال ديگر يا حتي زودتر، اين منبع الهام ديگر وجود نداشته باشد. هفت هشت سال پيش بود كه من براي مدت طولاني چيز جالبي نتوانسته بودم بسازم. اما امروز اينطور نيست و من هم بايد از موقعيتم استفاده كنم. اين تحولات دروني هميشه هست. اما بايد هر طور كه هست بر آن غلبه كني و كارت را ادامه بدهي، چون ممكن است بازگشت به فضا برايت سخت شود. حتي شايد تكنيكت را از دست بدهي. از طرفي هر چه سن بالاتر ميرود هنرمندان سختگيرتر ميشوند و ميخواهند كارهاي بهتر و پيچيدهتري بسازند
اتفاقات دروني به شرايط اجتماعي برميگردد
براي هر هنرمندي فرق دارد. اما اين شعار قرن نوزدهم كه ميگويند هنرمند بايد رنج ببرد تا اثر زيباتري بسازد، اصلا درست نيست. اتفاقا هر چه در رفاه باشد برايش بهتر است. آن وقت ميتواند با احساسترين يا حتي غم انگيزترين آثار را بسازد. من هر چه خيال آسودهتري داشته باشم، راحت تر كار ميكنم. هميشه هم كارهايم عاشقانه بوده است
منبع: مرکز موسیقی بتهوون تهران
دوشنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۴
نامه خداوند به انسان
من چشم بر تو داشتم روزی که زاده شدی
و ارزانیت داشتم هدایایی ویژه برای همه عمر
دستی بر سرت کشیدم، لبخندی بر لبت نشاندم
تا برداری نخستین قدمت را، بالندگیت را نظاره کردم
و آنگاه که با افتادن اولین دندان شیری هراس کردی
دلت قوی کردم که دندانهایی بهتر خواهی داشت
من چشم بر تو داشتم روزی که به مدرسه رفتی
و در تمام روز در کنارت بودم تا آرامت دهم
هرگاه زخمی بر زانویت و اشکی بر چشمت نشست
و در همه آن سالیان ترکت نکردم
و وسوسه راهنمایت بودن جانم رها نکرد
در هر قدم یاریت دادم تا نوجوانی شدی
با رنگارنگ هدایای خلاقیت، امید، و عشق
و تجاربی تلخ هم در راهت نهادم
تا برسی به آنچه هستی، انسانی گرم و زیبا
هر آنگاه که نیازم داشتی
و حتی آنگاه که نیازت به من نبود، یا چنین پنداشتی
یک دم روی از تو برنتافتم
لحظاتی با من سخن گفتی
و همه دعاهایت را پاسخ گفتم
هرچند گاه در وهمت چنین افتاد
که پاسخ کذا درحد آرزویت نبود
و همچنان با تو هستم
در شادی و امید، اندوه و رؤیا
در روزگار عسر، در روزهای یسر
و در همه روزهای زندگانیت
و در انتها نیز با تو خواهم بود
تا ببینم در امن و آرام به منزل برسی
و در کنارم بیارامی
در آن همه جلال مینوی
منبع: اینترنت
ترجمه از من است
یکشنبه، آبان ۲۹، ۱۳۸۴
علی رهبری رفت
جمعه، آبان ۲۷، ۱۳۸۴
نتاداب
در صورتی که از خط اینترنت محل کار استفاده میکنید، خطمشی شرکت را در مورد ایمیلهای خصوصی رعایت کنید
هرگز تصور نکنید ارتباط اینترنتی شما امنیت کامل دارد، لذا مطلبی را که بهطور معمول روی کارت پستال نمینوشتید در ایمیل هم ننویسید
در فوروارد کردن ایمیلها، هرگز متن اصلی را تغییر ندهید
در پاسخ دادن به ایمیلها، فقط قسمتهای مرتبط با پاسخ را از متن اصلی پیوست کنید
هرگز ایمیلهای زنجیره ای را ارسال یا فوروارد نکنید. این کار غیرقانونی است. در صورت امکان، دریافت آن را به مدیر سیستم اطلاع دهید
قبل از زدن دکمه ارسال، آدرس ایمیل گیرنده را با دقت کنترل کنید
عجله ای برای دریافت پاسخ نداشته باشید. زمان رسیدن، اختلاف ساعت زیاد در نقاط مختلف، و ساعت کاری یا استراحت گیرنده را در نظرداشتهباشید
بر اساس نتاداب، فرض براین است که صندوق ایپست حداقل روزی دو بار باز میشود. لذا انتظار دریافت پاسخ ظرف 24 ساعت چندان دور از منطق نیست. در صورتی که پاسخ سریع امکانپذیر نیست، بهوسیلهای از قبیل پاسخهای اتوماتیک اطلاع دهید
اگر مایلید ایمیلتان خواندهشود، آن را کش ندهید، مگر این که ماهیت آن مکاتبه خاص اقتضا کند. 100 سطر حدی منطقی بهنظر میرسد
فراموش نکنید اینترنت جامعهای جهانی است و احتمال دارد آداب و روشهای گیرنده ایمیل بسیار متفاوت باشد. پس از عبارتها و کلماتی استفاده کنید که احتمال بدفهمی به حداقل برسد
از حروف بزرگ و کوچک در جای خود استفاده کنید. بهکاربردن حروف بزرگ در سراسر متن به خواننده این احساس را میدهد که دارید فریاد میزنید
ایمیل باید موضوع مشخص داشته باشد که خلاصهای از کل متن را برساند. هرگز قسمت موضوع بالای ایمیل را خالی نگذارید
ایمیلهای ناخواسته تبلیغاتی را هیچکس دوست ندارد، و در بسیاری کشورها غیرقانونی است
در پیوست کردن فایلها توجه کنید که اندازه آنها در حدی قابل انتظار باشد
در صورتی که میخواهید یک ایمیل را برای چند گیرنده بفرستید، به منظور حفظ اطلاعات خصوصی گیرندگان، اسامی یا آدرسهای آنان را در قسمت پیوست کور(1) قرار دهید. به این ترتیب گیرنده مورد نظرتان ایمیل را دریافت میکند، ولی دیگران نمیتوانند نام و نشان او را ببینند، لذا حرمت خصوصی او محفوظ میماند
هرگز اطلاعات خصوصی خود را از قبیل شماره تلفن در ایمیلتان نگذارید، مگر اطمینان داشته باشید گیرنده قابل اعتماد است. به همین شکل اطلاعات خصوصی دیگران را هم انتقال ندهید، و بهخصوص در فوروارد کردن ایمیلها اطلاعات خصوصی فرستنده را حذف کنید
(1) BCC = Blind Carbon Copy
پنجشنبه، آبان ۱۹، ۱۳۸۴
کمردرد
اگر شما هم از کسانی هستید که کمردردتان از مشکل دیسکهای مهرههای کمری ریشه میگیرد، و در شما هم آن درد وحشتناک با صاعقهای در ناحیه پشت شروع میشود، خبر خوبی برایتان دارم، همیشه از پزشکان شنیدهاید، حالا از بیمار با تجربه سی ساله بشنوید
من در این سی سال به طور متوسط سالی دو بار گرفتار این درد میشدم، سه تا هفت روز مهمانم بود، و کمکم رفع میشد. بعد از سفر به ونکوور پریود دردها کمتر شد و به سه ماه رسید، با مدت درمان و استراحت طولانیتر، شاید به سبب رطوبت 70 تا 100 درصد این شهر. تا بار آخر، حدود 18 ماه پیش، که عذاب الیم درد کذایی به فکرم انداخت نرمشهای کمر را جدی بگیرم ببینم چه میشود. به خصوص که در کاهش وزن امریه پزشک یعنی 30 پوند موفق نبودم، سهل است، به قاعده 5 پوند هم اضافه شدم! ولی در این 18 ماه هرگز دچار آن دردهای غیرقابلتحمل نشدهام، و نه با روزی سی دقیقه نرمش، و نه هفتهای چندبار، بلکه با روزی پنج دقیقه بعد از بیدار شدن و قبل از بیرون آمدن از جا
این را جدی بگیرید: فقط پنج دقیقه. در یک سال و اند گذشته، سه بار آن صاعقه زده، و طبق عادت تصور کردهام که دو هفته گرفتاری قطعی است. ولی هر بار تنها یک روز قدری سنگینی در کمرم احساس کردهام و نه بیشتر
چنان که در تصویر میبینید، همان طور که به پشت خوابیدهاید، پاها را با زانوی خم شده بالا بیاورید. مدل قدری پیشرفتهتر آن که سر را هم بلند کنید و زانوها را در آغوش بگیرید. هر بار پنج ثانیه صبر کنید، به حالت اول برگردید، و به قدر پنج دقیقه تکرار کنید