دورانهای موسیقی، قسمت اول
دورانهای موسیقی اغلب خلط میشوند با مکتبهای هنری و ادبی. رئالیسم ادبی مکتب است مثلا، موسیقی رومانتیک دوره زمانی است ولی، صد البته با مختصاتی. واژههای نشانگر دورانها هم، بسیار دیده و شنیدهایم، درغیرماوضعله به کار میروند. مرد همیشه مرتب و شسته و رفته و کراوات زده تیپ کلاسیک دارد، میگویند. زاری عاشق گیتار به دست زیر پنجره محبوبه صحنهای رومانتیک است، اما. در همین موسیقی اصلا، کلاسیک میگویند، از قرون دور تا معاصر را افاده میکنند: نکتورن رومانتیک شوپن موسیقی کلاسیک است، باله مدرن استراوینسکی موسیقی کلاسیک است، و سوئیت باروک باخ هم موسیقی کلاسیک است
باری، با این مقدمه بپردازیم به دورانهای مشخص موسیقی کلاسیک غربی، به اختصار
قرون وسطی، حوالی 1150 تا 1400 میلاد مسیحی
این اولین دورهای است که نمونههایی از موسیقی آن باقی مانده تا بتوان با اطمینان فهمید چه صدایی داشته و چه مختصاتی این موسیقی. در واقع دیرترین قطعههای به جا مانده از موسیقی غیرمذهبی مربوط میشود به تروبادورها که چندان زیاد هم نیست. بیشترین آثار باقی مانده از این دوران اما، ریشه در کلیسا دارد
آوازهای گرگورین در همین دوران و در حوالی سدههای یازدهم تا سیزدهم به تدریج تکامل یافت از مونوتونیک (تک صدایی) به اورگانوم (حداقل دو و گاهی سه صدا که با هم پیش میرفتند ولی مستقل از هم) که تصور میشود پایه و اساس شکل گیری هارمونی باشد. قواعد و قوانین اورگانوم برای ملودی و ریتم اما، چنان دست وپاگیر و سخت بود که آهنگسازانی چون دوویتری و فرانچسکو لاندیدنی دوره آرس نووا (1) را در قرن چهاردهم بنیان گذاشتند
رنسانس، از 1400 تا 1600 میلاد مسیحی
سده پانزدهم همراه بود با آزادی عمل بیشتر در هارمونی و بعد پولیفونی یا چند صدایی، که در آن صداها تنیده در هم بودند، نه مستقل از هم مثل اورگانوم. در این دوره هم، آهنگسازان بیشتر کارهای آوازی تصنیف میکردند. حتی معدود آثار سازی به جا مانده از این دوره، چنان ماهیت آوازی دارند که میتوان تجسم کرد آواز را به جای ساز در شنیدن آنها. دونستابل و گیوم دوفی از آهنگساران این دوره بودهاند
از نیمه دوم قرن شانزدهم، میتوان نشانههایی یافت از آن چه موسیقی دوست امروزی موسیقی کلاسیک میداند و مینامد. آهنگسازان این نیم سده، به تدریج فاصله گرفتند از مدهای کلیسایی (از قبیل دورین و میگزولیدین) که بیشتر از سیصد سال حاکم بلا منازع بر مصنفان موسیقی بودند. در این دوره گامهای ماژور و مینور در آثار آهنگسازان به چشم میخورند و کم کم جای مدهای کلیسایی را میگیرند. استفاده بیشتر از ماژور و مینور از مهمترین عواملی بود که راه را به روی تنالیته مدرن و موسیقی نو گشود. نامآورترین آهنگسازان این دوران پالسترینا و لاسوس بودند و بعد ویکتوریا و کاردوزو
باروک، حدود 1600 تا 1750 میلاد مسیحی
در دوره باروک، پایه و اساس موسیقی ریخته شد، آن طور که ما میشناسیم و میتوان گفت سیصد سال دوام آورده است. ارکستر مدرن در این دوره تولد یافت، همین طور اپرا با اورتور، پرلود، آریا، رسیتاتیو، و کر. فرمهای کنسرتو، سونات، و حتی کانتات مدرن هم ریشه در این دوران دارند. خانواده زهی ویول که در دوره رنسانس شکل و تعریف مشخص نداشت با شکل گرفتن سه ساز ویولن، ویولا، و ویولنسل استاندارد شد. اختراع هارپسیکورد به پیشرفت تئوری موسیقی سرعتی مضاعف داد، و خلاصه همه سازها در همه گروهها دگرگون شدند و نزدیک به شکلهای امروزی
گامهای کلیسایی تا حوالی 1700 هنوز به حیات ادامه دادند، در بعضی آثار یا معدودی آکوردهای آنها نشانههایی از این گامها دیده میشود. ولی با شروع سده هجدهم، هارمونی مدرن با استفاده از گامهای ماژور و مینور در تمام اروپا گسترده شد. موسیقی آوازی محدود شد و در عوض موسیقی سازی فراگیر. به تدریج شکل گرفت آن موسیقی که امروز در اصطلاح "کلاسیک" میخوانیم، در تقابل با موسیقی مردمی یا پاپ. این موسیقی کلاسیک در آن دوره بیشتر در مهمانیهای شام اشراف یا فضای آزاد اجرا میشد، و گاهی برای مناسبتهای خاص، مثل موسیقی آب هندل. این موسیقی را ارکسترهای کوچک به عنوان موسیقی زمینه (موزیک متن) در مراسم مختلف مینواختند و در آلمان به آن تافل موزیک میگفتند، که تلمان پیشرو و نامدارترین آهنگساز این نوع است
نام بردن آهنگسازان شهیر این دوران فهرستی طولانی میشود، نامآورترین آنان مونتوردی بود، کورلی، آلساندرو اسکارلاتی، پرسل، و لولی در وهله اول، ولی بزرگانی که نام باروک با اسامی آنان آمیخته بیتردید، یوهان سباستین باخ (باخ بزرگ) در صدرفهرست است، و بعد هندل، تلمان، رامو، کوپرن، دومینیکو اسکارلاتی، و البته ویوالدی، که همراه با کورلی بیشتر مورد توجه ویولن نوازان و ویولن دوستان است
کلاسیک، از 1750 تا 1830 میلاد مسیحی
در دوران باروک چندین فرم یا ژانر پایه گذاری شد تا در سالهای بعد تکامل یابد. اما مهمترین فرم موسیقی سازی که هنوز هم پر استفادهترین است در دوران کلاسیک معرفی شد: فرم سونات. ابداع این فرم خود پایه و اساسی بود برای شکل گرفتن یا تکامل فرمهای بیشمار مشتق از آن از قبیل کنسرتو (به مفهوم مدرن، و نه کنسرتو گروسو)، سنفونی، تریو، و کوارتت. اگر بخواهیم با دو کلمه دو دوره باروک و کلاسیک را مقایسه کنیم، شاید بتوان گفت باروک عصر پیچیدگی بافت و ساختار است که در دوره کلاسیک ساده و شفاف میشود
دانههای عصر کلاسیک توسط آهنگسازانی کاشته شد که بیشتر فراموش شده و گمنامند، مثل یوهان شوبرت، آهنگساز آلمانی قرن هجدهم که نباید با فرانتز شوبرت نامدار اشتباه شود. البته میتوان اسامی دیگری هم در همین ردیف اضافه کرد که آشناترند، از قبیل گلوک، بوکرینی، و بیشک پسران باخ بزرگ، کارل فیلیپ امانوئل، ویلهلم فریدمان، و یوهان کریستیان که باخ لندنی هم میگویندش. گاهی سبک این آهنگسازان را روکوکو هم گفتهاند که مثل پلی بوده برای تغییر و تحول تدریجی از اوج باروک به کلاسیک. اما قله دوران کلاسیک را در اواسط سده هجدهم دو آهنگساز فوق عادی فتح کردند: یوزف هایدن و ولفگانگ آمادئوس موتزارت
باری، با این مقدمه بپردازیم به دورانهای مشخص موسیقی کلاسیک غربی، به اختصار
قرون وسطی، حوالی 1150 تا 1400 میلاد مسیحی
این اولین دورهای است که نمونههایی از موسیقی آن باقی مانده تا بتوان با اطمینان فهمید چه صدایی داشته و چه مختصاتی این موسیقی. در واقع دیرترین قطعههای به جا مانده از موسیقی غیرمذهبی مربوط میشود به تروبادورها که چندان زیاد هم نیست. بیشترین آثار باقی مانده از این دوران اما، ریشه در کلیسا دارد
آوازهای گرگورین در همین دوران و در حوالی سدههای یازدهم تا سیزدهم به تدریج تکامل یافت از مونوتونیک (تک صدایی) به اورگانوم (حداقل دو و گاهی سه صدا که با هم پیش میرفتند ولی مستقل از هم) که تصور میشود پایه و اساس شکل گیری هارمونی باشد. قواعد و قوانین اورگانوم برای ملودی و ریتم اما، چنان دست وپاگیر و سخت بود که آهنگسازانی چون دوویتری و فرانچسکو لاندیدنی دوره آرس نووا (1) را در قرن چهاردهم بنیان گذاشتند
رنسانس، از 1400 تا 1600 میلاد مسیحی
سده پانزدهم همراه بود با آزادی عمل بیشتر در هارمونی و بعد پولیفونی یا چند صدایی، که در آن صداها تنیده در هم بودند، نه مستقل از هم مثل اورگانوم. در این دوره هم، آهنگسازان بیشتر کارهای آوازی تصنیف میکردند. حتی معدود آثار سازی به جا مانده از این دوره، چنان ماهیت آوازی دارند که میتوان تجسم کرد آواز را به جای ساز در شنیدن آنها. دونستابل و گیوم دوفی از آهنگساران این دوره بودهاند
از نیمه دوم قرن شانزدهم، میتوان نشانههایی یافت از آن چه موسیقی دوست امروزی موسیقی کلاسیک میداند و مینامد. آهنگسازان این نیم سده، به تدریج فاصله گرفتند از مدهای کلیسایی (از قبیل دورین و میگزولیدین) که بیشتر از سیصد سال حاکم بلا منازع بر مصنفان موسیقی بودند. در این دوره گامهای ماژور و مینور در آثار آهنگسازان به چشم میخورند و کم کم جای مدهای کلیسایی را میگیرند. استفاده بیشتر از ماژور و مینور از مهمترین عواملی بود که راه را به روی تنالیته مدرن و موسیقی نو گشود. نامآورترین آهنگسازان این دوران پالسترینا و لاسوس بودند و بعد ویکتوریا و کاردوزو
باروک، حدود 1600 تا 1750 میلاد مسیحی
در دوره باروک، پایه و اساس موسیقی ریخته شد، آن طور که ما میشناسیم و میتوان گفت سیصد سال دوام آورده است. ارکستر مدرن در این دوره تولد یافت، همین طور اپرا با اورتور، پرلود، آریا، رسیتاتیو، و کر. فرمهای کنسرتو، سونات، و حتی کانتات مدرن هم ریشه در این دوران دارند. خانواده زهی ویول که در دوره رنسانس شکل و تعریف مشخص نداشت با شکل گرفتن سه ساز ویولن، ویولا، و ویولنسل استاندارد شد. اختراع هارپسیکورد به پیشرفت تئوری موسیقی سرعتی مضاعف داد، و خلاصه همه سازها در همه گروهها دگرگون شدند و نزدیک به شکلهای امروزی
گامهای کلیسایی تا حوالی 1700 هنوز به حیات ادامه دادند، در بعضی آثار یا معدودی آکوردهای آنها نشانههایی از این گامها دیده میشود. ولی با شروع سده هجدهم، هارمونی مدرن با استفاده از گامهای ماژور و مینور در تمام اروپا گسترده شد. موسیقی آوازی محدود شد و در عوض موسیقی سازی فراگیر. به تدریج شکل گرفت آن موسیقی که امروز در اصطلاح "کلاسیک" میخوانیم، در تقابل با موسیقی مردمی یا پاپ. این موسیقی کلاسیک در آن دوره بیشتر در مهمانیهای شام اشراف یا فضای آزاد اجرا میشد، و گاهی برای مناسبتهای خاص، مثل موسیقی آب هندل. این موسیقی را ارکسترهای کوچک به عنوان موسیقی زمینه (موزیک متن) در مراسم مختلف مینواختند و در آلمان به آن تافل موزیک میگفتند، که تلمان پیشرو و نامدارترین آهنگساز این نوع است
نام بردن آهنگسازان شهیر این دوران فهرستی طولانی میشود، نامآورترین آنان مونتوردی بود، کورلی، آلساندرو اسکارلاتی، پرسل، و لولی در وهله اول، ولی بزرگانی که نام باروک با اسامی آنان آمیخته بیتردید، یوهان سباستین باخ (باخ بزرگ) در صدرفهرست است، و بعد هندل، تلمان، رامو، کوپرن، دومینیکو اسکارلاتی، و البته ویوالدی، که همراه با کورلی بیشتر مورد توجه ویولن نوازان و ویولن دوستان است
کلاسیک، از 1750 تا 1830 میلاد مسیحی
در دوران باروک چندین فرم یا ژانر پایه گذاری شد تا در سالهای بعد تکامل یابد. اما مهمترین فرم موسیقی سازی که هنوز هم پر استفادهترین است در دوران کلاسیک معرفی شد: فرم سونات. ابداع این فرم خود پایه و اساسی بود برای شکل گرفتن یا تکامل فرمهای بیشمار مشتق از آن از قبیل کنسرتو (به مفهوم مدرن، و نه کنسرتو گروسو)، سنفونی، تریو، و کوارتت. اگر بخواهیم با دو کلمه دو دوره باروک و کلاسیک را مقایسه کنیم، شاید بتوان گفت باروک عصر پیچیدگی بافت و ساختار است که در دوره کلاسیک ساده و شفاف میشود
دانههای عصر کلاسیک توسط آهنگسازانی کاشته شد که بیشتر فراموش شده و گمنامند، مثل یوهان شوبرت، آهنگساز آلمانی قرن هجدهم که نباید با فرانتز شوبرت نامدار اشتباه شود. البته میتوان اسامی دیگری هم در همین ردیف اضافه کرد که آشناترند، از قبیل گلوک، بوکرینی، و بیشک پسران باخ بزرگ، کارل فیلیپ امانوئل، ویلهلم فریدمان، و یوهان کریستیان که باخ لندنی هم میگویندش. گاهی سبک این آهنگسازان را روکوکو هم گفتهاند که مثل پلی بوده برای تغییر و تحول تدریجی از اوج باروک به کلاسیک. اما قله دوران کلاسیک را در اواسط سده هجدهم دو آهنگساز فوق عادی فتح کردند: یوزف هایدن و ولفگانگ آمادئوس موتزارت
توضیح (1) مواردی که از بحث دورم میکند شرح نمیدهم، اما لینک میدهم به جای دیگر تا خواننده علاقهمند بتواند پی گیری کند، تخصصیتر
قسمت دوم، رومانتیک پیشرو، رومانتیک نو، مدرن
1 نظر
فاریای مهربان.ممنون که این همه مفید و جذاب می نویسی.من هر روز هشت ساعت پای کامپیوتر هستم و تقریبا کمتر بلاگی مطالب مفید و آموزنده دارد.غالبا شرح اتفاقات روزمره هستند.اما نوشته های تو زنگ تفریحی است برای فارغ شدن از نوشته های تفریحی.مرسی که کمک می کنی با دنیای موسیقی اشناتر شوم
ارسال یک نظر
خانه