جمعه، آذر ۲۹، ۱۳۸۷
آب همیشه از بهترین سوژههای عکاسی بوده و هست. به خصوص انعکاس نور در آب و به خصوصتر(!) انعکاس رنگها در آب، قشنگترین عکسها را میسازد. لانگ شات از انعکاس نورهای رنگی در آب بعد از غروب آفتاب، مثل عکس بالای این پست، میتواند فوقالعاده قشنگ باشد. هر وقت سلاحتان (دوربین) را از غلاف بیرون میکشید، نگاهی به اطراف بیندازید، بلکه برکهای، چشمهای، آبی پیدا کنید. ارزش گشتن دارد
فقط آب نیست که انعکاس قشنگی به نور میدهد، قطرههای باران، و برف تازه و تمیز هم عالی هستند برای این منظور. البته لازم نیست همیشه منتظر باران بنشینید، مصنوعا بسازیدش! روی برگهای گیاهان خانگی آب اسپری کنید، چند لحظه صبر کنید، و صحنه را بگیرید، از امکان ماکروی دوربینتان غافل نشوید در این مورد
اگر کادر را طوری ببندید که فقط انعکاس سوژه در آن باشد و خود سوژه نه، معمولا عکس آبستره قشنگی به دست میآید
دستور (17) عکاسی در تعطیلات
از تعطیلات و به خصوص سفر استفاده کنید برای سرگرمی مورد علاقهتان! کارت حافظه اضافه و باطریهای کافی مواد ضروری برای این کار است
فقط به منظره و بنا محدود نکنید کار را، از آدمها بگیرید، به شکل مخفی. فقط قبل از آن از آداب محلی باخبر شوید. بسیاری آدمها به فرزندانشان حساسند. در این صورت حتما از یک بزرگتر اجازه بگیرید. در بعضی فرهنگها عکس گرفتن از بانوان هم تابویی اساسی است، حتما به این جزئیات دقت کنید. حتی در عکاسی از بناها هم باید محتاط باشید. عکس گرفتن از یک سایت نظامی یا حتی سردر یک اداره پلیس ممکن است دردسرساز شود
غذاها را فراموش نکنید. در رستوران از بشقاب غذا عکس بگیرید
یک تجربه گرانبها: از تابلوها حتما عکس بگیرید. بعد که اسم بسیاری جاها را فراموش میکنید، ارزش این تجربه را در خواهید یافت
دستور (18) تمیز کردن وسایل
وسایل عکاسی را زود به زود تمیز کنید، غیر از لنز. تمیز کردن لنز، دو سه بار در سال کافی است. اگر همیشه فیلتر یووی بر لنز دارید، آن را بیشتر تمیز کنید. غیر از لکه انگشت چرب، قطرههای خشک شده آب بعد از گرفتن چند ماکرو از برگها و گلهای نم دار، به تدریج عکسهاتان را از بهترین شکل دور میکند
هرگز از دستمال کاغذی و پارچههای پرزدار استفاده نکنید. برای پاک کردن پرزها از برسهای فوت کن کمک بگیرید. راستش اسم حرفهای این برسها را نمیدانم! برسی کوچک است که در سرش یک دمنده بزرگ دارد
کارتان که تمام میشود حتما درپوش لنز را بگذارید. اما توجه داشته باشید به این لم حرفهایها: وسط یک جلسه عکاسی درپوش را نگذارید، زمان برداشتن درپوش میتواند به بهای از دست دادن یک سوژه عالی تمام شود
چهارشنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۷
دستورهای ساده عکاسی، قسمت پنجم
میتوان گفت تعداد لنزها و فیلترهای موجود، امروز روز بینهایت است. هر کدام امکاناتی به عکاسی شما، یا در واقع دوربین شما اضافه میکنند بسیار جالب توجه و گاه اساسی. ممکن است تهیه همه اینها مقدورتان نباشد، ولی خوب است این امکانات اضافه را بلد باشید و بدانید هر یک به چه فیلتر یا لنزی نیاز دارد، برای روز مبادا
در این سری دستورها فرضم بر این بوده و هست که خواننده دوربینی بسیار ساده دارد و میخواهد، مثل من، فقط قدری بهتر عکس بگیرد. پس میگذرم از مقوله لنز که تعویض آن دوربین خاص اس.ال.آر لازم دارد. فقط بدانید که لنزها معمولا به سه دسته کلی تقسیم میشوند: لنزهای سری واید با طول فوکال حدود 18 تا 55 میلیمتر برای عکسهای گسترده، لنزهای تله با طول فوکال بزرگتر از 70 میلیمتر برای عکسهای بسته از فاصله دور، و لنزهای چشم ماهی
فیلترها اما، واقعا بینهایت نوع دارند. پرکاربرد ترین آنها را لیست میکنم
فیلتر یووی یا ماورای بنفش سادهترین و ارزانترین فیلتر است که بیشتر عکاسان میگذارند همیشه روی لنز باشد، هم تاری ناشی از اشعه ماورای بنفش را میگیرد، و هم از کثیف شدن و صدمه دیدن لنز جلو میگیرد. اثر انگشت چرب روی فیلتر یووی به راحتی پاک میشود، روی لنز نه. پاک هم که نشد یکی دیگر میخرید، دوربین یا لنز را باید با چند صد دلار جایگزین کنید، فیلتر یووی را با ده دلار
فیلتر پولاریزه کننده در دو نوع ساده و دورانی، دو کار میکند: اول، جلوی انعکاس نور را میگیرد یا لااقل تقلیلش میدهد، و دوم، رنگها را شفافتر میکند. مدل دورانی بهتر کار میکند، سادهتر است، ولی گرانتر است. هر وقت بخواهید از بیرون ویترین مغازه داخلش را بگیرید، یا کف برکه با ماهیهای داخلش، این فیلتر اساسی میشود. توجه داشته باشید برای پررنگ و شفاف کردن آبی آسمان با فیلتر پولاریزه گر، بهترین نتیجه وقتی حاصل میشود که عمود بر امتداد آفتاب باشید. این فیلتر در شرایط رو یا پشت به آفتاب چندان اثر ندارد
فیلتر دانسیته خنثی قسمتی از نور را میخورد و بسته به نمره آن، کمی از نور را عبور میدهد، البته بدون تغییر رنگ. به هر دلیل بخواهید زمان شاتر را زیاد کنید، در نور روز به فیلتر خنثی کننده دانسیته نیاز خواهید داشت. مثلا در وسط روز آفتابی پای آبشاری رسیدهاید، مایلید با بزرگ کردن زمان شاتر آب را ابریشمی بگیرید، ولی شاتر را که تنظیم میکنید همه چیز سفید میشود (شسته میشود، در اصطلاح عکاسان)، حتی با ریزترین دیافراگم مثل اف/16. تنها چاره استفاده از فیلتر دانسیته خنثی است. نور را، بسته به توان (شماره) فیلتر، دو تا سه استاپ کم میکند. عکس بالای این پست را با همین شیوه گرفتهام
انواع و اقسام دیگر فیلترها هم هستند مثل فیلتر ستاره که نور چراغها را ستارهای میکند، فیلتر سافت، فیلترهای رنگی، و دهها و دهها نوع دیگر
تا فراموش نشده، به جای فیلتر دانسیته خنثی میتوانید از عینک آفتابی استفاده کنید، همان کار را میکند، فقط قدری هم رنگ عکس را عوض میکند و به طرف گرمی میبرد. شیشه عینک را جلوی لنز بگیرید و قدری حرکت دهید تا مطمئن شوید قاب و دسته عینک در کادر نیست
دستور (14) مهر تاریخ و ساعت
بیشتر دوربینهای جدید امکان اضافه کردن تاریخ و ساعت گرفتن عکس دارند. لطفا خاموشش کنید. این از مرزهای عکس حرفهای و آماتوری است. بیننده میخواهد عکس تماشا کند، حواسش را متفرق نکنید
به علاوه، همه دوربینهای دیجیتالی اطلاعات کامل عکس (نه فقط تاریخ و ساعت) را در فایلی چسبیده به عکس به نام اکسیف ثبت میکنند، هر وقت لازم باشد میتوانید فایل اکسیف را در برنامه نشان دهنده عکس باز کنید و اطلاعات مورد نظر را ببینید، مثل آیزو، زمان شاتر، دیافراگم، و بسیاری اطلاعات فنی دیگر
دستور (15) کنترل کار در مونیتور
مونیتورهای ای.سی.دی در دوربینهای دیجیتالی بلافاصله نشان میدهند عکسی که گرفتهاید چطور است. بدیهی است، اندازه مونیتور به بزرگی صفحه کامپیوتر نیست، ولی برای بررسی اولیه بد نیست
در اکثر دوربینها میتوان تنظیم کرد مدت زمانی را که عکس گرفته شده روی مونیتور میماند. در این صورت، بنا بر تجربه، 2 ثانیه میانگین خوبی است. کافی است برای دیدن نتیجه کار. اگر در این 2 ثانیه حس کردید عکس عالی نیست، مثلا تار است در اثر لرزیدن دست، یا تنظیم فاصله (فوکس به کسر کاف) خوب نیست، میتوانید برای اطمینان، از مد گرفتن عکس به مد دیدن عکس بروید و با دقت بیشتر عکستان را بررسی کنید، قبل از تصمیم گرفتن به پاک کردن آن
جمعه، آذر ۲۲، ۱۳۸۷
دستورهای ساده عکاسی، قسمت چهارم
اکثر دوربینهای دیجیتالی "برست مد" دارند (برست را به کسر با و سکون را و سین بخوانید) یعنی میتوانند عکسهای مسلسل بگیرند. سرعت این مد در دوربینهای جدید عالی است، حداقل یک عکس در ثانیه را میتوان انتظار داشت. البته بستگی زیادی به سرعت نوشتن کارت حافظه هم دارد
بیشترین استفاده عکسهای مسلسل در عکاسی ورزشی است و عکاسی کودک. ولی خیلی جاهای دیگر هم میتواند فریادرس باشد. اگر توجه کنید (و بدانید) فاصلهای هست بین لحظهای که شاتر را فشار میدهید تا وقتی که واقعا عکس گرفته میشود (این فاصله زمانی، بسته به مرغوبی دوربین از چند دهم تا چند صدم ثانیه است)، در عکس تک فریم ممکن است لحظه موعود را از دست بدهید. مثلا میخواهید از فوت کردن شمع تولد کودک عکس بگیرید، لحظهای در عکس ثبت میشود که کار از کار گذشته! با گرفتن عکسهای مسلسل میتوانید امیدوار باشید یکی از عکسها از لحظه جادویی است
دستور (11) انتخاب تم
گاهی در گردش روزمره سوژه مناسبی پیدا نمیکنید و دچار کسالت بیعکسی میشوید. این گونه مواقع به انتخاب تم نیاز دارید. اصلا به قصد یک جلسه عکاسی از منزل خارج شوید و فقط تم را دنبال کنید. خلاقیت بیشتری خواهید داشت و عکسهای بهتری خواهید گرفت
مثالهایی از تم اینها هستند: نرده، رنگهای شفاف، تکرار، حتی تمهای قدری آبستره از قبیل زمان، کلیشه، ناتمام، ناامیدی، شادی... فقط سعی کنید تم انتخابی ساده باشد تا ذهنتان بیشتر از عکاسی مشغول خود تم نشود
در سفر، بهترین تمها را میتوانید با خریدن یا دیدن کارتهای پستال پیدا کنید. جاهای تاریخی، موزهها، میدانها، و هر آنچه به فرهنگ منطقه مربوط باشد
دستور (12) به دنبال نور
نورپردازی میتواند دو عکس از یک صحنه را، با همه تنظیمهای یکسان، از آماتوری تا حرفهای تغییر دهد. عکسهای فوق زیبای طلوع و غروب خورشید چیزی جز نورپردازی نیست. ستون نوری که از لابهلای برگها یا از بین دو ساختمان بلند رد شده سوژه قشنگترین عکسهاست
در عکاسی با زمان شاتر زیاد (لانگ شات) نورهای نئونهای شهرها، و خط سفید یا قرمز چراغهای ماشینها بهترین سوژهها هستند برای عکسهایی جادویی. اینها همه، فقط در نورپردازی با عکسهای عادی فرق دارند. عکسی از مغازههای یک خیابان در شب بگیرید با فلاش، بعد همان صحنه را با لانگ شات بدون فلاش بگیرید (سه پایه فراموش نشود)، تفاوت را ببینید
در دستور (7) نوشته بودم که عکس سوپر شارپ فقط با سه پایه امکان پذیر است. اما لانگ شات بدون سه پایه اصلا ممکن نیست. گارانتی میکنم، با شاتر کمتر از 30/1 ثانیه، عکس بدون سه پایه تیره و تار خواهد بود! چه رسد به لانگ شات که از یک تا چند ثانیه دیافراگم را باز میگذارید
سهشنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۷
پلی تکنیک تهران، قسمت نهم
بعد از انقلاب فرهنگی، زیر و رو میشود فهرست درسها. چند واحد درسهای اختیاری دیگر پذیرفته نمیشوند، از جمله، در مورد من، سه واحد آیین نگارش. بعضی درسها ارزش واحدشان عوض میشود. مثلا درس طراحی بتن آرمه قبلا دو درس سه واحدی بود، حالا میشود یک درس چهار واحدی، بماند که دو سه سال بعد باز به شکل قبلی بر میگردد. کسی مثل من که سه واحد بتن یک را قبلا گذرانده، حالا باید کل داستان را دوباره در چهار واحد بگیرد. معلم مهمان از آریامهر، یا شریف درسش میدهد، خانم دکتر مجتهدی، بد هم نیست، درس دادنش را میگویم. کجا بودیم؟ بله، بعضی درسها هم اجبارا اضافه میشوند مثل معارف اسلامی. موضوع درس بیشتر فلسفه است، از جمله نظریه وجوب و امکان ابن سینا، و حرکت جوهری آخوند ملاصدرا که فوقالعاده گیراست، هر چند فوقالعاده مشکل. معلم درس، حجةالاسلام عطری نژاد کارش خوب است، مطلب را آسان میکند. با علاقهای که به فلسفه دارم، امتحان نیم ترم را 49 میشوم از پنجاه و امتحان نهایی را پنجاه تمام
یادم هست یک بار در تنفس وسط درس، سؤالی را از مدرس معارف پرسیدم که مدتی در پس ذهن آزارم میداد. آن موقع مد شده بود میپرسیدند آیا خداوند میتواند سنگی بسازد که خود نتواند بلند کند... اگر میگفتی بله، پس کاری بود که پروردگار نتواند: بلند کردن سنگ. اگر میگفتی نه باز کاری بود که در ید قدرت حضرت باری نباشد: ساختن آن سنگ. پس هر چه جواب میدادی حکم بر ناتوانی خداوند میدادی
یادم هست یک بار در تنفس وسط درس، سؤالی را از مدرس معارف پرسیدم که مدتی در پس ذهن آزارم میداد. آن موقع مد شده بود میپرسیدند آیا خداوند میتواند سنگی بسازد که خود نتواند بلند کند... اگر میگفتی بله، پس کاری بود که پروردگار نتواند: بلند کردن سنگ. اگر میگفتی نه باز کاری بود که در ید قدرت حضرت باری نباشد: ساختن آن سنگ. پس هر چه جواب میدادی حکم بر ناتوانی خداوند میدادی
دیگر درسی که اضافه شده و اجباری است، بارگذاری است. قبلا روشهای محاسبه بارهای مؤثر بر ساختمان در خلال پروژههای پایانی تدریس میشد. دکتر سیروس فخر یاسری درس میدهد، خدایش از بلا نگه دارد، از نازنین معلمهایی است که همه عمر در خاطر میماند. ترم بعد پروژه سازههای بتن آرمه را هم با او میگیرم، با عشق و علاقه
تابستان باید یکی دیگر از درسهای تازه اضافه شده را بگیریم: کارآموزی. در کارگاههای خوب تهران توزیع میشویم، من به کارگاه آتی ساز میروم، همان ساختمانهای مثلثی شکل ونک. برای نظارت باید به همه جای بلوکهای بیست و دو طبقه سر بزنیم. آسانسور مصالح بیرون ساختمانها نصب شده، ولی به قدری خوفناک است که ترجیح میدهیم همه طبقهها را از پلههای موقت بالا برویم! بگذریم
پروژه راه را با منوچهر صامتی کار میکنم، خیلی دوست دارم درسهای غیر ساختمانی را، معلمش هم از آنها از آب در میآید که حتی حاضر نیستم فکر کنم اسمش یادم بیاید! پروژه سازههای فولادی را هم با منوچهر همکارم. معلم درس ابراهیم چینی فروش است که در همه ایران شهره است در طراحی پل. با کامپیوتر و حتی ماشین حساب میانهای ندارد. همه ضرب و تقسیمهایش را با چشم بسته با تقریب میکند. آن قدر که التماس میکنیم، اجازه میدهد آنالیز قابها را با برنامه استرس که روی کامپیوتر دانشگاه است انجام دهیم، مشروط بر آن که یکی از قابها را با دست حل کنیم تا معلوم شود بلدیم. پروژه سازههای بتن آرمه را با سعید وحدت و رضا جوانروح کار میکنیم. دوره ریاست دکتر شاهکرمی بر دانشکده راه وساختمان است. اتاق کوچکی در انتهای طبقه هفتم است، دکتر اجازه میدهد در آن روی پروژهها کار کنیم
دیگر از چای لیوانی دو ریالی خبری نیست، بهتر بگویم، از چای خبری نیست در رستوران. اما در اشکوب دوم ساختمان شیمی آبدارخانه کوچکی هست، آقای دهقان نامی، لابد با اجازه مسؤولان چای و کیک میفروشد، و حتی نسکافه، قیمتها را یادم نیست، فقط میدانم که یک کیک با چای میخوردیم، یک اسکناس ده تومنی کنار دخل آقای دهقان میگذاشتیم، حتما با احتساب یکی دو تومن انعام، آدم خوشرویی بود، و هست، امیدوارم
باری، سخن کوتاه... به بهمن شصت و دو میرسیم. درس چهار ساله میشود هشت سال و نیمه، با صد و شصد واحد گذرانده به جای صد و چهل و شش. نه از جشن فراغت خبری هست و نه از کلاه و ردا. با بچهها قرار میگذاریم، یک روز سرد برفی به پشت بام دانشکده میرویم و چند عکس یادگاری میگیریم. همین
پلی تکنیک تهران، قسمت هشتم
دوشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۷
ارنست آنسرمه

ارنست الکساندر آنسرمه در یازدهم نوامبر 1883 در سوئیس متولد شد. راست است که آنسرمه هم عصر ویلهلم فورتوانگلر و اوتو کلمپرر بود، ولی سبک او منحصر بود به فرد و بسیار متفاوت با روشهای آن دو
جالب آن که آنسرمه ابتدا استاد ریاضیات بود در دانشگاه لوزان. اما آن گاه که در 1912 ارکستری را در مونترو رهبری کرد، یکسره به موسیقی پرداخت و کوتاه مدتی بعد، به سال 1915، به رهبری ارکستر باله روسی دیاگیلف انتخاب شد که هشت سال بر دوام بود. در این دوره، در سفرهایی در فرانسه، آنسرمه با راول و دبوسی ملاقات کرد و در مورد نحوه اجرای چند اثر آنان نظرهای مشورتی داد. در خلال جنگ اول جهانگیر، ملاقاتی هم با استراوینسکی داشت، آهنگساز روسی جلای وطن کرده که در سوئیس اقامت داشت. بعد از آن، آنسرمه عاشق موسیقی روسی شد و تا آخر عمر عاشق ماند
در سال 1918 آنسرمه ارکستری برای خود تاسیس کرد، ارکستر سوئیس روماند، و با آن برنامههایی در سراسر اروپا و امریکا اجرا کرد. شهرتش فراگیر شد به سبب اجراهای بینقص آثار مشکل مدرن. نخستین کار ضبط شده او، کاپریچیو اثر استراوینسکی با تکنوازی آهنگساز، از همین دوره به یادگار مانده است. به علاوه، آنسرمه از اولین موسیقیدانان سبک کلاسیک است که نگرشی جدی به موسیقی جاز داشت
بعد از جنگ دوم، آنسرمه قراردادی با شرکت صفحه پرکنی دکا بست، و راه شهرت و محبوبیت جهانی این ارکستر را هموار کرد. از آن پس، تا پایان عمر، آنسرمه تمام آثار رپرتوار خود را ضبط کرد، و بعضی از آنها را حتی چند بار. اجراهای ضبط شده او به شفافی و صلابت شهرهاند، هر چند به گمان صاحبان نظر و با معیارهای قرن بیستم و در قیاس با بزرگان دیگر این قرن، همه آنها عالی نیستند
آنسرمه روش استراوینسکی را نمیپسندید که مرتب آثارش را بازنویسی میکرد، به همین دلیل همیشه اولین نسخه کارهایش را اجرا میکرد. به طور کلی، آنسرمه شهره بود به اجرای آثار مدرن از آهنگسازان مدرن از قبیل آرتور اونگر، ولی در عین حال روش دودکافونیک(1) را دوست نداشت و هرگز آثار شوئنبرگ و همفکرانش را اجرا نکرد، سهل است، حتی استراوینسکی را سرزنش میکرد وقتی دوازده تنی مینوشت. بعدها در 1961 در کتاب "مبانی موسیقی رقص" با استناد به اصول ریاضی نشان داد روش دودکافونیک شوئنبرگ دور از منطق و بیمعنی است
ماه مه 1954 پدیدهای جدید همراه داشت برای موسیقیدوستان جهان: ضبط استریوفونیک! آنسرمه با ارکستر سوئیس روماند، و همچنان برای شرکت دکا، اولین بار در اروپا، فندق شکن چایکوفسکی را به طریق استیو ضبط کرد. با محبوب شدن این روش ضبط، کار ادامه یافت و دومین و سومین صفحه استریو هم از آثار دبوسی تولید شد، ابتدا بعد از ظهر یک دیو و بعد نوکتورنها
آنسرمه در سالهای آخر عمر، در کمال ناباوری موسیقیدوستان، صفحههایی از آثار هایدن، بتهوون، و برامس ضبط کرد. این ضبطها هم بهترینها نبودند و به خصوص گفته میشد حال و هوای آلمانی اصلا نداشتند، ولی باز هم در شفافی و درخشانی این اجراها همه متفقند در قول
ارنست آنسرمه در بیستم فوریه 1969 چشم بر جهان بست. از او تصنیفاتی هم به یادگار مانده، بهترین آنها سنفونیک پوئمی است با عنوان برگهای بهاری
قسمتی از اجرای پرنده آتشین استراوینسکی را ببینید با رهبری آنسرمه
توضیح (1) دو دکافونی یا دوازده تنی یا دوازده صدایی شیوهای بود که شوئنبرگ ابداع کرد، در آن هر دوازده نیم پرده ارزش برابر دارند و هیچ نت یا تنی برتری ندارد که بشود تنالیته را به آن نسبت داد
سهشنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۷
دستورهای ساده عکاسی، قسمت سوم
تردید نیست، حمل دائمی سه پایه عذاب است. با این حال عکاسان حرفهای ضربالمثلی دارند، میگویند با سه پایه ازدواج کنید. راست است، همه جا سه پایه را همراه داشته باشید
اول این که باز کردن سه پایه و تراز کردن آن و نصب دوربین فرصتی به شما میدهد که تا به سایت میرسید شروع نکنید به کار، قدری دور و اطراف را ورانداز کنید تا بهترین زاویه دید را پیدا کنید
دوم، کلید عکس واقعا شفاف (که از این پس شارپ میگویم، معادلی برایش ندارم) سه پایه است، حتی در نور روز، و حتی در عکاسی باز (با لنز واید) و حتی با زمان شاتر فوق کوچک در حد هزارم ثانیه
به طور معترضه، در جای دیگر هم گفته بودم، عکاسهای حرفهای زمان شاتر را سرعت شاتر میگویند، اگر مایلید مثل آنان باشید. اما از نظر فیزیکی کمیتی که دیمانسیون زمان دارد و واحد ثانیه، نمیتواند از جنس سرعت باشد. با یک عکاس مطرح کردم این را، گفت اگر فرض کنی که یک بار باز شدن شاتر در مثلا صدم ثانیه مقصودمان است، آن گاه واحد این عدد میشود یک صدم بار در ثانیه، دیگر ذهن فیزیکی تو اذیت نمیشود از این که این کمیت سرعت گفته شود! برای من جا نیفتاد، خواننده خود تصمیم بگیرد که چه بگوید. فقط توجه کنید اگر مایلید از عکاسان تبعیت کنید سرعت بالا و پایین بگویید، نه زیاد و کم. یک هزارم ثانیه (زمان کم یا کوچک) سرعتی بالاست و یک ثانیه (زمان زیاد یا بزرگ) سرعتی پایین است در اصطلاح عکاسی. ذهنتان را به هم ریختم؟ میدانم، همه دوستان و اطرافیان شکایت دارند از این بابت
باری، جایگزین سه پایه میتواند تک پایه باشد. بعضی جاها از قبیل استادیومهای ورزشی و موزهها، پهن کردن سه پایه را اجازه نمیدهند، میتواند مخل رفت و آمد باشد. در این صورت میشود از تک پایه استفاده کرد، بیشک ثبات سه پایه را ندارد، ولی از هیچ بهتر است. به خصوص در موزههایی که اجازه فلاش زدن هم نیست و باید به نور کم اکتفا کرد. بگذریم که در بعضی موزهها اصلا عکاسی ممکن است مجاز نباشد
اگر جایی بی سه پایه ماندید و سخت به آن احساس نیاز کردید، از ثابت کنندههای اطرافتان استفاده کنید، مثل دکه روزنامه، دسته صندلی، سقف یا صندوق ماشین، لبه شیشه پایین کشیده ماشین، و دهها نوع پایه دیگر
دستور (8) زاویههای غیرعادی
بیشتر عکسها از تراز چشم گرفته میشوند، شاید عادتی است مانده از روزگاری که مونیتوری وجود نداشت، هر چه بود چشمی بود و بس. ولی حالا که مونیتور اضافه شده به دوربینهای دیجیتالی، سعی کنید (ناخودآگاه) دوربین را بالا نگیرید فقط، ترازها و زاویههای دیگر را هم امتحان کنید. دستور 5 از قسمت 2 که یادتان هست... عکس بگیرید، زیاد، از همه زاویهها. کادر را مورب ببندید و تجربه کنید دوستش دارید یا نه
اگر به پاریس بروید و عکسی از برج ایفل نگیرید و برگردید، طعنه و تمسخر دوست و آشنا نصیبتان خواهد بود. اگر هم بگیرید، دوست دارم گوشهای از برج را نشان دهید که گرفته نشده باشد، تازه باشد، در کارتهای پستال تجاری نباشد. تنها کاری که میتوانید بکنید تجربه زاویههای تازه است با مخلفات! برف، نورهای رنگی در مراسم خاص، رنگ خاصی از آسمان یا شکل خاصی از ابرهای زمینه، و دهها امکان دیگر
یک پیشنهاد عجیب! وقتی به ساختمانی یا بنایی یا هر سوزه دیگری میرسید و شروع میکنید به گرفتن عکسهایتان، این را هم امتحان کنید: روی زمین بخوابید و سوژه را رو به آسمان بگیرید... چطور است
دستور (9) فلاش در روز
یکی از بهترین موارد مصرف فلاش، در روز روشن و به خصوص زیر نور درخشان خورشید است. عجیب است؟ شرح میدهم
وقتی در وسط روز زیر نور شدید آفتاب عکس میگیرید، سایه روشنهایی که روی سوژه میافتد آن را زشت میکند، به خصوص اگر پرتره صورت موضوع عکس باشد. با فلاش زدن در این موارد، نور روی سوژه یکنواخت میشود. به این تکنیک میگویند فلاش پرکننده
قشنگترین کاربرد فلاش پرکننده در عکسهای رو به آفتاب است. تا وقتی آماتوری عکس میگیریم، روزی چند بار میشنویم که آفتاب باید پشت عکاس باشد. غلط است! اولین اشکال، طفلک سوژه باید مرتب پلک بزند یا لبها و همه صورتش را کج و کوله کند تا نور مستقیم آفتاب آزارش ندهد. دوم، سایههایی که زیر چانه و بینی و چشمها میافتد بسیار زشت است. سوم، نور آفتاب پشت سر سوژه موهای او را درخشان و رنگین میکند. فقط بسته به ارتفاع آفتاب، این نوع عکس میتواند عادی یا شبحی (سیلوئت) باشد. اگر دوربین را برای نور زیاد پشت سوژه تنظیم کنید، بدون فلاش سیلوئتهای قشنگ خواهید داشت و با فلاش پر کننده عکسهای استثنایی با سالهای نوری فاصله از کار آماتوری
برای استفاده از فلاش پرکننده کافی است فلاشتان را از اتوماتیک خارج کنید و روی همیشه روشن بگذارید. به همین دلیل بعضی عکاسهای حرفهای این تکنیک را فلاش اجباری هم میگویند
تنها نکتهای که باید اضافه شود، اگر دوربین یا فلاشتان امکان تنظیم شدت نور دارد، میتوانید نور فلاش را قدری کم و زیاد کنید و امتحان کنید ببینید با چه شدتی نور فلاش اجباری با نور طبیعی اطراف سوژه هماهنگی بیشتر دارد، به این ترتیب سفیدی بیروح نور فلاش را تقلیل خواهید داد
شاید همین جا بهترین جاست برای افزودن این شگرد، اگر مثل من نور سفید فلاش را دوست ندارید، دیفیوزرهایی برای نصب کردن جلوی فلاش هست با قیمت ارزان، نور را پخش میکند و این چند فایده دارد، سفیدی بیروح نور فلاش کم میشود، سایههای خیلی تند و زشت پشت سوژه ملایمتر میشود، و در کل نور حاصل قشنگتر است. اگر به هر دلیل مایل نیستید دیفیوزر فلاش بخرید، یک ورق کاغذ کالک یا دو سه برگ دستمال کاغذی هم کار دیفیوزر را به خوبی میکند. فقط دقت کنید کاغذ یا دستمال به فلاش نچسبد، حرارت حاصل در فلاش میماند و آن را میسوزاند. پنجاه میلیمتر فاصله خوب است
قسمت دوم
قسمت چهارم
دستور (10) عکسهای مسلسل
دستور (11) انتخاب تم
دستور (12) به دنبال نور
قسمت چهارم
دستور (10) عکسهای مسلسل
دستور (11) انتخاب تم
دستور (12) به دنبال نور
دوشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۷
سخنرانی استاد سیحون در جمع مهندسان ایرانی
هفته پیش در گردهمایی مشترک فارغالتحصیلان دانشکده فنی و پلیتکنیک در کتابخانه وست ونکوور، استاد هوشنگ سیحون دقایقی از هنر سخن گفت
متنی که برای معرفی استاد ترجمه و خلاصه کرده بودم در وبلاگ انجمن فارغالتحصیلان پلیتکنیک ببینید، همراه با چند پرتره که از استاد گرفتم
متنی که برای معرفی استاد ترجمه و خلاصه کرده بودم در وبلاگ انجمن فارغالتحصیلان پلیتکنیک ببینید، همراه با چند پرتره که از استاد گرفتم