پلی تکنیک تهران، قسمت نهم
بعد از انقلاب فرهنگی، زیر و رو میشود فهرست درسها. چند واحد درسهای اختیاری دیگر پذیرفته نمیشوند، از جمله، در مورد من، سه واحد آیین نگارش. بعضی درسها ارزش واحدشان عوض میشود. مثلا درس طراحی بتن آرمه قبلا دو درس سه واحدی بود، حالا میشود یک درس چهار واحدی، بماند که دو سه سال بعد باز به شکل قبلی بر میگردد. کسی مثل من که سه واحد بتن یک را قبلا گذرانده، حالا باید کل داستان را دوباره در چهار واحد بگیرد. معلم مهمان از آریامهر، یا شریف درسش میدهد، خانم دکتر مجتهدی، بد هم نیست، درس دادنش را میگویم. کجا بودیم؟ بله، بعضی درسها هم اجبارا اضافه میشوند مثل معارف اسلامی. موضوع درس بیشتر فلسفه است، از جمله نظریه وجوب و امکان ابن سینا، و حرکت جوهری آخوند ملاصدرا که فوقالعاده گیراست، هر چند فوقالعاده مشکل. معلم درس، حجةالاسلام عطری نژاد کارش خوب است، مطلب را آسان میکند. با علاقهای که به فلسفه دارم، امتحان نیم ترم را 49 میشوم از پنجاه و امتحان نهایی را پنجاه تمام
یادم هست یک بار در تنفس وسط درس، سؤالی را از مدرس معارف پرسیدم که مدتی در پس ذهن آزارم میداد. آن موقع مد شده بود میپرسیدند آیا خداوند میتواند سنگی بسازد که خود نتواند بلند کند... اگر میگفتی بله، پس کاری بود که پروردگار نتواند: بلند کردن سنگ. اگر میگفتی نه باز کاری بود که در ید قدرت حضرت باری نباشد: ساختن آن سنگ. پس هر چه جواب میدادی حکم بر ناتوانی خداوند میدادی
یادم هست یک بار در تنفس وسط درس، سؤالی را از مدرس معارف پرسیدم که مدتی در پس ذهن آزارم میداد. آن موقع مد شده بود میپرسیدند آیا خداوند میتواند سنگی بسازد که خود نتواند بلند کند... اگر میگفتی بله، پس کاری بود که پروردگار نتواند: بلند کردن سنگ. اگر میگفتی نه باز کاری بود که در ید قدرت حضرت باری نباشد: ساختن آن سنگ. پس هر چه جواب میدادی حکم بر ناتوانی خداوند میدادی
دیگر درسی که اضافه شده و اجباری است، بارگذاری است. قبلا روشهای محاسبه بارهای مؤثر بر ساختمان در خلال پروژههای پایانی تدریس میشد. دکتر سیروس فخر یاسری درس میدهد، خدایش از بلا نگه دارد، از نازنین معلمهایی است که همه عمر در خاطر میماند. ترم بعد پروژه سازههای بتن آرمه را هم با او میگیرم، با عشق و علاقه
تابستان باید یکی دیگر از درسهای تازه اضافه شده را بگیریم: کارآموزی. در کارگاههای خوب تهران توزیع میشویم، من به کارگاه آتی ساز میروم، همان ساختمانهای مثلثی شکل ونک. برای نظارت باید به همه جای بلوکهای بیست و دو طبقه سر بزنیم. آسانسور مصالح بیرون ساختمانها نصب شده، ولی به قدری خوفناک است که ترجیح میدهیم همه طبقهها را از پلههای موقت بالا برویم! بگذریم
پروژه راه را با منوچهر صامتی کار میکنم، خیلی دوست دارم درسهای غیر ساختمانی را، معلمش هم از آنها از آب در میآید که حتی حاضر نیستم فکر کنم اسمش یادم بیاید! پروژه سازههای فولادی را هم با منوچهر همکارم. معلم درس ابراهیم چینی فروش است که در همه ایران شهره است در طراحی پل. با کامپیوتر و حتی ماشین حساب میانهای ندارد. همه ضرب و تقسیمهایش را با چشم بسته با تقریب میکند. آن قدر که التماس میکنیم، اجازه میدهد آنالیز قابها را با برنامه استرس که روی کامپیوتر دانشگاه است انجام دهیم، مشروط بر آن که یکی از قابها را با دست حل کنیم تا معلوم شود بلدیم. پروژه سازههای بتن آرمه را با سعید وحدت و رضا جوانروح کار میکنیم. دوره ریاست دکتر شاهکرمی بر دانشکده راه وساختمان است. اتاق کوچکی در انتهای طبقه هفتم است، دکتر اجازه میدهد در آن روی پروژهها کار کنیم
دیگر از چای لیوانی دو ریالی خبری نیست، بهتر بگویم، از چای خبری نیست در رستوران. اما در اشکوب دوم ساختمان شیمی آبدارخانه کوچکی هست، آقای دهقان نامی، لابد با اجازه مسؤولان چای و کیک میفروشد، و حتی نسکافه، قیمتها را یادم نیست، فقط میدانم که یک کیک با چای میخوردیم، یک اسکناس ده تومنی کنار دخل آقای دهقان میگذاشتیم، حتما با احتساب یکی دو تومن انعام، آدم خوشرویی بود، و هست، امیدوارم
باری، سخن کوتاه... به بهمن شصت و دو میرسیم. درس چهار ساله میشود هشت سال و نیمه، با صد و شصد واحد گذرانده به جای صد و چهل و شش. نه از جشن فراغت خبری هست و نه از کلاه و ردا. با بچهها قرار میگذاریم، یک روز سرد برفی به پشت بام دانشکده میرویم و چند عکس یادگاری میگیریم. همین
پلی تکنیک تهران، قسمت هشتم
0 نظر
ارسال یک نظر
خانه