البرز، قسمت سوم
داستان به آنجا رسید که گفتم اینجا البرز است و نه زندان نازیها. توضیح و تشریح میخواهد این
قبل از هجرت به این سر دنیا، همواره زنده یاد دکتر را بتگونه تحسین میکردم و میکردیم. مشاهدهها و آموختههای این سر آب به فکرم واداشت، یادم آمد روزهایی که امتحانهای معرفی به امتحانات نهایی برگذار میشد، آخر کلاس ششم. در امتحان شیمی (وای که بعضی خاطرهها پاک نمیشوند) داد و قالی شنیدیم که سعید انوشفر دکتر را فاشیست میخواند. بعد معلوم شد میخواسته از ماشین حساب استفاده کند، که آن روزها داشت کمکم جای خطکش محاسبه را میگرفت، ولی فقط با چهارعمل اصلی. گویا ممتحن او را باز میدارد، کار بالا میگیرد، گزارش به دکتر میشود و او هم منع ماشین حساب را تایید میکند
گاهی تصمیم گیری و خط کشیدن چقدر سخت است. واقعا دکتر مجتهدی مدیری بی بدیل بود که نظیرش نه آمده و نه خواهد آمد، یا دیکتاتوری فاشیست بود که نتیجه کارش در تربیت فنی نوجوانان موفقیتآمیز بودهاست. احتراز از سیاه و سفید دیدن اما، در این قضاوت کمک میکند. به گمان من هر دو، هم مدیری موفق، هم دیکتاتوری که گاهی تمایل فاشیستی نشان میداد. معلمی مهربان و آزاد اندیش، ولی بسیار سختگیر و گاهی با خشک مغزیهای قرون وسطایی. اما شاید کمتر کسی این روی سکه را دیده باشد که دکتر به محصلان احترامی داشت در حد معلمان، اگر نه بیشتر
حتما در خاطرمان هست، در کلاس فارسی یک نفر از روی کتاب میخواند تا معلم معنی کند مطلب را. همه باید تعقیب میکردند با چشم یا انگشت که کجا خوانده میشود. روزی از روزها نمیدانم که بود و چه کرد که آقای طبیبی ناگهان به من گفت کجاست. تا سر بالا آورم ببینم کیست و چه میگوید، یک سیلی آبدار به بنا گوشم نواخته آمد، تنها کتکی که در تمام عمرم خوردهام. با آن قد وبالای سیزده سالگی به ساختمان مرکزی رفتم و خوشبختانه آقای رئیس دفتر اجازه داد دکتر را ببینم. عین واقعه را گفتم، کار به جایی رسید که دکتر به ناظم کلاسهای دوم دستور داد این آقای طبیبی یا در کلاس از فلانی عذرخواهی میکند (که کرد) یا اخراج خواهد شد
باری، آقای مکری با ما ترقی میکند و به پایه دوم میآید. آقای نژادی هم. آقای ارضپیما که سالها ناظم دومیها بوده به تدریس تعلیمات مدنی قناعت میکند. درس جدیدی امسال باز میشود، جبر، با آقای زهادت. اولش سخت به نظر میرسد، مفاهیمی چون جمله و عبارت زمان میخواهد تا جا بیفتد. و البته این زمان در البرز هرگز باز نیست. برنامه درسی مدرسه حکم دارد جبر دوم در یکی دو ماه تمام شود و جبر سوم تدریس شود. اتحادها، تجزیه به عوامل اول، حل و بحث معادله، همه و همه تا آخر عمر همراهند، اگر به سوی فنی کشیده شوی
قبل از هجرت به این سر دنیا، همواره زنده یاد دکتر را بتگونه تحسین میکردم و میکردیم. مشاهدهها و آموختههای این سر آب به فکرم واداشت، یادم آمد روزهایی که امتحانهای معرفی به امتحانات نهایی برگذار میشد، آخر کلاس ششم. در امتحان شیمی (وای که بعضی خاطرهها پاک نمیشوند) داد و قالی شنیدیم که سعید انوشفر دکتر را فاشیست میخواند. بعد معلوم شد میخواسته از ماشین حساب استفاده کند، که آن روزها داشت کمکم جای خطکش محاسبه را میگرفت، ولی فقط با چهارعمل اصلی. گویا ممتحن او را باز میدارد، کار بالا میگیرد، گزارش به دکتر میشود و او هم منع ماشین حساب را تایید میکند
گاهی تصمیم گیری و خط کشیدن چقدر سخت است. واقعا دکتر مجتهدی مدیری بی بدیل بود که نظیرش نه آمده و نه خواهد آمد، یا دیکتاتوری فاشیست بود که نتیجه کارش در تربیت فنی نوجوانان موفقیتآمیز بودهاست. احتراز از سیاه و سفید دیدن اما، در این قضاوت کمک میکند. به گمان من هر دو، هم مدیری موفق، هم دیکتاتوری که گاهی تمایل فاشیستی نشان میداد. معلمی مهربان و آزاد اندیش، ولی بسیار سختگیر و گاهی با خشک مغزیهای قرون وسطایی. اما شاید کمتر کسی این روی سکه را دیده باشد که دکتر به محصلان احترامی داشت در حد معلمان، اگر نه بیشتر
حتما در خاطرمان هست، در کلاس فارسی یک نفر از روی کتاب میخواند تا معلم معنی کند مطلب را. همه باید تعقیب میکردند با چشم یا انگشت که کجا خوانده میشود. روزی از روزها نمیدانم که بود و چه کرد که آقای طبیبی ناگهان به من گفت کجاست. تا سر بالا آورم ببینم کیست و چه میگوید، یک سیلی آبدار به بنا گوشم نواخته آمد، تنها کتکی که در تمام عمرم خوردهام. با آن قد وبالای سیزده سالگی به ساختمان مرکزی رفتم و خوشبختانه آقای رئیس دفتر اجازه داد دکتر را ببینم. عین واقعه را گفتم، کار به جایی رسید که دکتر به ناظم کلاسهای دوم دستور داد این آقای طبیبی یا در کلاس از فلانی عذرخواهی میکند (که کرد) یا اخراج خواهد شد
باری، آقای مکری با ما ترقی میکند و به پایه دوم میآید. آقای نژادی هم. آقای ارضپیما که سالها ناظم دومیها بوده به تدریس تعلیمات مدنی قناعت میکند. درس جدیدی امسال باز میشود، جبر، با آقای زهادت. اولش سخت به نظر میرسد، مفاهیمی چون جمله و عبارت زمان میخواهد تا جا بیفتد. و البته این زمان در البرز هرگز باز نیست. برنامه درسی مدرسه حکم دارد جبر دوم در یکی دو ماه تمام شود و جبر سوم تدریس شود. اتحادها، تجزیه به عوامل اول، حل و بحث معادله، همه و همه تا آخر عمر همراهند، اگر به سوی فنی کشیده شوی
مطلب مرتبط: البرز، قسمت دوم
مطلب مرتبط: البرز، قسمت چهارم
0 نظر
ارسال یک نظر
خانه