پاسخ به یک کامنت
بارها همکاری با مجله هارمونی تاک را قطع کردهام، به خاطر کامنتهای بیمعنی ولی رنج دهنده معدودی خواننده که فقط مرض اشکال کردن دارند و، با تاسف، در دنیای ما کم نیستند. دیگر نخواهم کرد، کافی است. گفتم مریض، تعارف را کنار میگذارم این بار، دیدهام نمونه این آدمها را، همین طور که میخوانند مطلبی را، در ذهن میپرورانند کجا میتوان گریبان گرفت، اصلا در این اندیشه نیستند که اگر لذت میبرند بخوانند و اگر نه نه. باری، این بار پاسخ میدهم به کامنت یخی که ذیل مطلبم در مورد استرادیواری گذاشتهاند
مینویسد: زمانی که هدف از یک نوشته معرفی، اطلاع رسانی یا امثالهم درباره فردی یا چیزی هست، آن نوشته باید با قراین مربوطه همراه شده تا زمینه فهم کامل خواننده از مطلب برآورده شودو گرنه شاید معرفی نکردن موضوعی از ناقص مطرح کردنش مفید تر باشد
اول، این باید را که گفته؟ تا چه حد باید وارد جزئیات شد؟ در یک مهمانی برای دوستی میخواهم بگویم ماشین چیست، حوصله این سخنرانی در حد دو دقیقه است، این "حد" به طور معترضه بگویم، از تفاوتهای فرهنگی ما با فرنگیان است. اینجا میگویند فلان جلسه، موضوعش، مکانش، زمانش و اگر کن فیکون شود جهان، سر وقت تمامش میکنند نشست را. ما جلسه را شروع میکنیم، ختمش با خداست! برگردم به مثال، باید از هنری فورد شروع کنم که چطور ماشین را اختراع کرد، عکسهای همه ماشینها را از موزههای دنیا نشان دهم، انواع موتورهای درون سوز را شرح دهم با عکس و تفضیلات، آرمهای مرسدس و تویوتا و همه ماشینها را نمایش دهم، همه اینها در دو دقیقه؟! اگر توضیح دهنده من باشم، اکتفا میکنم به این که ماشین چهارچرخهای است که با سرعت زیاد حرکت میکند و به مقصدت میرساند، و قدری توضیح بیشتر در حد دو دقیقه
دوم، نگفتن این مختصر بهتر است از گفتن آن در حد زمان و مکان؟ تردید دارم کامنت نویس قدری تعمق کرده باشد در این قسمت
میفرماید: اینکه شما فردی با جایگاه استرادیواری رو بدون آوردن تصاویر سازهای دست سازش یا لیبل هاش یا ابزارهای ساخت سازش که در موزه ها موجودند یا نمونه صوتی از سازهاش یا برخی از الگوهای ابعادی سازهاش معرفی می کنین می تونه ناشی از عواملی مثل بی دقتی، یا بی حوصلگی در ارائه دقیق مطلب یا کم اطلاعی در موضوع باشه
بزرگوارانه آدرس میدهد که میتوانم به موزههای اروپا بروم و از ابزارهای مرحوم استرادیواری تصویر تهیه کنم! واقعا چقدر وقت باید گذاشت و چقدر هزینه باید کرد تا خوانندهای چون این راضی شود؟ درد من را یکی از این سه میداند: بیدقتی، بیحوصلگی، یا کم اطلاعی (نه بیاطلاعی، شکر ایزد منان). احتمالی کوچک برای شق چهارم، حرکت در محدودهها، خارج از حوزه دید و بینش این خواننده است
میگوید: اگر ظرفیت آموزش یا ارائه صحیح مطلبی در نویسنده وجود نداشته باشد، نباید در آن مورد دست به قلم برد و یا نسبت به اعتراض مخاطب جبهه گیری کرده و یا بدتر از آن، به مخاطب با لحنی این چنین روش حرف زدن رو یاد دهد
باز هم باید و نبایدها ادامه دارند، از کجا و با چه اختیاری، نمیدانم. این که یک روزم را صرف کردهام تصاویر مورد تقاضای این خواننده را (که تقاضایی صادقانه فرض کردم متاسفانه) پیدا کنم، اسکن کنم، ادیت کنم، و تقدیم کنم جبهه گیری است؟ قدری انصاف و معرفت بد نیست، گاهی لااقل. این که با خضوع تمام تقاضا کنم در لحن کامنت بیشتر دقت شود یاد دادن روش حرف زدن است؟ گیرم باشد، این بهتر است یا هتاکی؟ شاید راست بگوید، لحنم قدری معلمانه است در این قسمت، به عادت سالها معلمی، این قدر غیر قابل بخشایش است این؟ شاید میشد از سر این تقصیر گذشت
اضافه میکند: برای من خواننده چندین ساله این سایت، این هم یک بدعت جدید و عجیبی است که چرا و چگونه مقاله ای در این سایت قرار می دین و عکس هاش رو در سایت دیگری میگزارین و واقعا جای تعجب داره آیا این سایت توانایی اصلاح مقاله رو نداره یا…؟و آیا خواننده باید سرگردان در سایت ها به دنبال تکمیل نوشته شما باشد
باز هم به حدها برمیگردم. این سایت توانایی هر کاری دارد با نیروی جوانی که ادارهاش میکند، اصلاح، به گمان ایشان ضروری است فقط، نه من نویسنده چنین تشخیص میدهم و نه سردبیر مجله. تقاضای این خواننده را اجابت کردم (و متاسفم که کردم) به روشی که صلاح دیدم، به قول ایشان والسلام
اما سرگردانی این خواننده در سایتهای دیگر، واقعا تقصیر من نیست. آدرس و لینک دادهام، اگر کسی بلد نباشد که باید روی لینک کلیک کرد و به مقصد رسید، من بیتقصیرم
میگوید: موضوع دیگر روش ارائه عکس های پر زحمت ای است که وبلاگتان قرار داده اید و آن کیفیت بسیار پایین و غیر قابل استفاده فنی این عکس هاست که مضاف بر آن نام حک شده وبلاگتان بر آثار هنری استراد شدیدا بر زیبایی بصری این تصاویر لطمه زده است
حک شده؟! سوگند میخورم من حکاکی بلد نیستم، کجا حک کردهام؟ کیفیت تمام شده تصاویر را هم با تجربه از فوتوبلاگم طوری انتخاب کردم که خواننده داخل ایران زیاد مشکل نداشته باشد برای دانلود. تصور نمیکنم بعد تصویر حداقل 600 پیکسل و حجم تصویر حدود صد وچند کی بایت کیفیتی بد (پایین؟ یا بد؟) باشد. یک احتمال هم این است که کامنت گذار نمیداند تصاویر بزرگ میشوند اگر رویشان کلیک شود
ادامه میدهد: هدف از گذاشتن این تصاویر با این ابعاد و کیفیت چه بوده؟ اینکه به مخاطب بگوییم ویولن چه شکلی است؟ یا مثلا ویولن های استراد قرمز رنگ است؟! و خواننده بعد از دیدن این تصاویر نازل الاحوال چه چیزی بر سطح معلومات و گستره دانشش اضافه می گردد
هدف ایشان از تقاضای تصاویر چه بوده؟ خود میتواند به خود پاسخ دهد. هدف من (به عبث) راضی کردن ایشان بوده. اگر به من باشد، من آن قدر عالم نیستم که همه عالم را برای اضافه کردن گستره دانش بخواهم، گاهی میخواهم تصویر یک شاهکار هنری را ببینم فقط برای لذت بردن و تحسین کردن، همین
و درانتها میگوید: اصولا داشتن تخصص در موضوع، حلقه مفقوده تمامی کارهای ماست، شاید اگر به این مسئله بیشتر اهمیت داده شود دیگر شاهد چنین مشکلاتی نباشیم و السلام
اگر من تخصص ندارم، که ندارم، درست میگوید طفلک، از ادراک به کلی بیبهره نیستم. روشهای نوین جست وجو را بلدم، و دست کم میدانم چطور سرگردان نشوم، چه در فضای مجازی و چه در کتابخانههای شهرم، والسلام! این آخری مزاح است البته، من هرگز چنان خشک مغز نیستم که حرفم را با والسلام تمام کنم، که به طعنه یعنی دیگر چیزی نگو، من حجت را تمام کردم در سخنوری
مینویسد: زمانی که هدف از یک نوشته معرفی، اطلاع رسانی یا امثالهم درباره فردی یا چیزی هست، آن نوشته باید با قراین مربوطه همراه شده تا زمینه فهم کامل خواننده از مطلب برآورده شودو گرنه شاید معرفی نکردن موضوعی از ناقص مطرح کردنش مفید تر باشد
اول، این باید را که گفته؟ تا چه حد باید وارد جزئیات شد؟ در یک مهمانی برای دوستی میخواهم بگویم ماشین چیست، حوصله این سخنرانی در حد دو دقیقه است، این "حد" به طور معترضه بگویم، از تفاوتهای فرهنگی ما با فرنگیان است. اینجا میگویند فلان جلسه، موضوعش، مکانش، زمانش و اگر کن فیکون شود جهان، سر وقت تمامش میکنند نشست را. ما جلسه را شروع میکنیم، ختمش با خداست! برگردم به مثال، باید از هنری فورد شروع کنم که چطور ماشین را اختراع کرد، عکسهای همه ماشینها را از موزههای دنیا نشان دهم، انواع موتورهای درون سوز را شرح دهم با عکس و تفضیلات، آرمهای مرسدس و تویوتا و همه ماشینها را نمایش دهم، همه اینها در دو دقیقه؟! اگر توضیح دهنده من باشم، اکتفا میکنم به این که ماشین چهارچرخهای است که با سرعت زیاد حرکت میکند و به مقصدت میرساند، و قدری توضیح بیشتر در حد دو دقیقه
دوم، نگفتن این مختصر بهتر است از گفتن آن در حد زمان و مکان؟ تردید دارم کامنت نویس قدری تعمق کرده باشد در این قسمت
میفرماید: اینکه شما فردی با جایگاه استرادیواری رو بدون آوردن تصاویر سازهای دست سازش یا لیبل هاش یا ابزارهای ساخت سازش که در موزه ها موجودند یا نمونه صوتی از سازهاش یا برخی از الگوهای ابعادی سازهاش معرفی می کنین می تونه ناشی از عواملی مثل بی دقتی، یا بی حوصلگی در ارائه دقیق مطلب یا کم اطلاعی در موضوع باشه
بزرگوارانه آدرس میدهد که میتوانم به موزههای اروپا بروم و از ابزارهای مرحوم استرادیواری تصویر تهیه کنم! واقعا چقدر وقت باید گذاشت و چقدر هزینه باید کرد تا خوانندهای چون این راضی شود؟ درد من را یکی از این سه میداند: بیدقتی، بیحوصلگی، یا کم اطلاعی (نه بیاطلاعی، شکر ایزد منان). احتمالی کوچک برای شق چهارم، حرکت در محدودهها، خارج از حوزه دید و بینش این خواننده است
میگوید: اگر ظرفیت آموزش یا ارائه صحیح مطلبی در نویسنده وجود نداشته باشد، نباید در آن مورد دست به قلم برد و یا نسبت به اعتراض مخاطب جبهه گیری کرده و یا بدتر از آن، به مخاطب با لحنی این چنین روش حرف زدن رو یاد دهد
باز هم باید و نبایدها ادامه دارند، از کجا و با چه اختیاری، نمیدانم. این که یک روزم را صرف کردهام تصاویر مورد تقاضای این خواننده را (که تقاضایی صادقانه فرض کردم متاسفانه) پیدا کنم، اسکن کنم، ادیت کنم، و تقدیم کنم جبهه گیری است؟ قدری انصاف و معرفت بد نیست، گاهی لااقل. این که با خضوع تمام تقاضا کنم در لحن کامنت بیشتر دقت شود یاد دادن روش حرف زدن است؟ گیرم باشد، این بهتر است یا هتاکی؟ شاید راست بگوید، لحنم قدری معلمانه است در این قسمت، به عادت سالها معلمی، این قدر غیر قابل بخشایش است این؟ شاید میشد از سر این تقصیر گذشت
اضافه میکند: برای من خواننده چندین ساله این سایت، این هم یک بدعت جدید و عجیبی است که چرا و چگونه مقاله ای در این سایت قرار می دین و عکس هاش رو در سایت دیگری میگزارین و واقعا جای تعجب داره آیا این سایت توانایی اصلاح مقاله رو نداره یا…؟و آیا خواننده باید سرگردان در سایت ها به دنبال تکمیل نوشته شما باشد
باز هم به حدها برمیگردم. این سایت توانایی هر کاری دارد با نیروی جوانی که ادارهاش میکند، اصلاح، به گمان ایشان ضروری است فقط، نه من نویسنده چنین تشخیص میدهم و نه سردبیر مجله. تقاضای این خواننده را اجابت کردم (و متاسفم که کردم) به روشی که صلاح دیدم، به قول ایشان والسلام
اما سرگردانی این خواننده در سایتهای دیگر، واقعا تقصیر من نیست. آدرس و لینک دادهام، اگر کسی بلد نباشد که باید روی لینک کلیک کرد و به مقصد رسید، من بیتقصیرم
میگوید: موضوع دیگر روش ارائه عکس های پر زحمت ای است که وبلاگتان قرار داده اید و آن کیفیت بسیار پایین و غیر قابل استفاده فنی این عکس هاست که مضاف بر آن نام حک شده وبلاگتان بر آثار هنری استراد شدیدا بر زیبایی بصری این تصاویر لطمه زده است
حک شده؟! سوگند میخورم من حکاکی بلد نیستم، کجا حک کردهام؟ کیفیت تمام شده تصاویر را هم با تجربه از فوتوبلاگم طوری انتخاب کردم که خواننده داخل ایران زیاد مشکل نداشته باشد برای دانلود. تصور نمیکنم بعد تصویر حداقل 600 پیکسل و حجم تصویر حدود صد وچند کی بایت کیفیتی بد (پایین؟ یا بد؟) باشد. یک احتمال هم این است که کامنت گذار نمیداند تصاویر بزرگ میشوند اگر رویشان کلیک شود
ادامه میدهد: هدف از گذاشتن این تصاویر با این ابعاد و کیفیت چه بوده؟ اینکه به مخاطب بگوییم ویولن چه شکلی است؟ یا مثلا ویولن های استراد قرمز رنگ است؟! و خواننده بعد از دیدن این تصاویر نازل الاحوال چه چیزی بر سطح معلومات و گستره دانشش اضافه می گردد
هدف ایشان از تقاضای تصاویر چه بوده؟ خود میتواند به خود پاسخ دهد. هدف من (به عبث) راضی کردن ایشان بوده. اگر به من باشد، من آن قدر عالم نیستم که همه عالم را برای اضافه کردن گستره دانش بخواهم، گاهی میخواهم تصویر یک شاهکار هنری را ببینم فقط برای لذت بردن و تحسین کردن، همین
و درانتها میگوید: اصولا داشتن تخصص در موضوع، حلقه مفقوده تمامی کارهای ماست، شاید اگر به این مسئله بیشتر اهمیت داده شود دیگر شاهد چنین مشکلاتی نباشیم و السلام
اگر من تخصص ندارم، که ندارم، درست میگوید طفلک، از ادراک به کلی بیبهره نیستم. روشهای نوین جست وجو را بلدم، و دست کم میدانم چطور سرگردان نشوم، چه در فضای مجازی و چه در کتابخانههای شهرم، والسلام! این آخری مزاح است البته، من هرگز چنان خشک مغز نیستم که حرفم را با والسلام تمام کنم، که به طعنه یعنی دیگر چیزی نگو، من حجت را تمام کردم در سخنوری
6 نظر
همین قدر که این آدمهای نقنقو میآیند و دربارهی موسیقی جدّی مطالب ارزشمند را میخوانند، جای شکر دارد. فکر میکنم باید به نوشتن و بردباری ادامه داد تا این ژست ایراد گرفتن و خودبزرگبینی کمکم در جامعهی ما درمان شود. امیدوارم از نوشتههای شما محروم نشویم.
فاریای عزیز، کار تو بینقص و عالی است. حال اگر کسی شعور این را ندارد تا بتواند درک کند مشکل خودش میباشد. بعلاوه تو که ما ایرانیها را میشناسی هر کاری بکنیم آخرش یک... اما... اگر... و باید در آن پیدا میشود. گوش باین حرفها مده من یکی که برایم لذت بخش و گاهی یادآوری و زمانی یادگیری است. عمرت دراز و موفق و پیروز باشی.
اون نازل الاحوالش منو کشته!!!!! بابا ول کن عزیز، این دیوانست. یه دفعه میگه عکس بذار... یه دفعه میگه چرا گذاشتی هدفت چیه... بعد میگه من خودم بهترش رو دارم!!!!! تو کار خودت رو بکن با عشقی که میریزی تو کار به دنیای بهترت میرسی... شک نکن
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
این آقا دوباره کامنتی ذیل مطلب نوشته است، حتما دیده اید. دو نکته ذهنم را مشغول کرد لازم دیدم مطرح نمایم چون به نظر می رسد ایشان به این بلاگ سر می زنند و می بینند. اولا قدری عجیب است که گفتگوی هارمونیک آن را چاپ کرده چون این کامنت جواب به مطلبی در بلاگ شخصی شما می باشد و نه پاسخ به چیزی که در آن ژورنال باشد. ثانیا نمی دانم ایرانی چه وقت یاد می گیرد که در یک ارتباط سالم دو یا چند سویه نه کسی ولی نعمت است و نه کسی نوکر. مثلا نویسنده می نویسد و وظیفه اش هست یا دوست دارد که بنویسد و خواننده می خواند و دوست دارد که بخواند. این که خواننده ولی نعمت نویسنده یا نشریه باشد آن هم در نظر یک جوان قرن بیست و یکمی واقعا شرم آور است. یک نکته را هم اضافه کنم که اطمینان دارم می پذیرید چون نوشته های شما را از بیست و اندی سال قبل که در صنعت حمل و نقل می نوشتید دنبال کرده ام و دیده ام چه برخورد سالمی با نقد کننده دارید. ای کاش "مرض دارند" را نمی نوشتید. می فهمم بعد از سال ها تحمل و مدارا سر زخم باز شد، ولی این یک عبارت از قلم شما قشنگ نبود.
سپاس دارم همه دوستان را، برای کامنتهای پرمهر. اردوان عزیزم راست میگوید، قلمم زشت شده در این پست، خواستم از بن پاکش کنم، دیدم این خود داستانی دیگر میشود. کامنتی هم از ناشناسی بود، حرفش حرف اردوان بود در نهایت، ولی اینجا را با چاله میدان اشتباه گرفته، هرچند این نوشته بد من آن کامنت را هم میخواست، گلهای ندارم، اما خیلی مستهجن بود، پاکش کردم... باز هم ممنونم از همه
ارسال یک نظر
خانه