همه باید برادر باشند

اجرا فوق عادی بود، از هر نظر. ارکستر بسیار خوش صداست، همیشه. استاد تاوی بهتر از همیشه بود، به نظرم رسید حتی رهبری در این حد میتواند در اجرای نهم هیجان داشته باشد که منجر میشود به ارائه بهترین کاری که از او ساخته است، بعد از دهها بار اجرای آن به یقین. گروه کر کم نظیر بود، و سولیستها همه عالی بودند
از چند روز قبل از برنامه، سعی میکردم هیجانم را آرام کنم با این فکر که این هم یک سنفونی است مثل خیلی شاهکارهای دیگر. ولی وقتی در صحبتهای پیش از کنسرت، کارن پرسید چند نفر اولین نهم زندهشان را تجربه میکنند و دستهایی بیشمار بالا رفت، باز رعشه اندام برگشت. فهمیدم که این هیجان غیرعادی عادی است و فقط مختص به من نیست، با این که اولین نهم زندهام نبود. لازم است اضافه کنم در هر کنسرت ارکستر سنفونیک ونکوور برنامهای اجرا میشود از یک ساعت قبل از شروع کنسرت به مدت نیم ساعت، که در آن یکی از نوازندههای ارکستر به طور غیر رسمی و خیلی صمیمانه برنامه را شرح میدهد. این بار نوبت کارن بود، سرگروه ویولنیستهای دوم
از لحظهای که ویولنها با پیانیسیموی ورودی هدایت سنفونی را در اختیار میگیرند، انتظاری کشنده برای فرا رسیدن فیناله آغاز میشود. هرگز نمیفهمی موومان اول آلگرو ما نن تروپو اون پوکو مائستوزو، موومان دوم مولتو ویواچه، و موومان سوم آداجو مولتو ا کانتابیله چه وقت به آخر میرسند، تا ناگهان فیناله پرشور شروع میشود و با یادآوریهایی کوتاه از سه موومان قبلی به رسیتاتیو باریتون میرسد که فریاد بر میآورد دوستان این نغمهها را فراموش کنید تا ترانهای شادتر سر دهیم. قبل از آن، لحظهای که گروه کر و سولیست باریتون با یک حرکت، که جزئی از سنفونی شده از جا بر میخیزند، بند بند وجود کشیده میشود یا فشرده، نمیدانم. باری، فریادهای باریتون به آنجا میرسد که همراه با کر میخواند ای شادی، دختر محبوب الیزه(1)، همه باید برادر باشند
موومان اول کاملا فرم سونات دارد. ترمولوی ویولنها موومان را شروع میکند، و بعد از تکرار آن طوفان آغاز میشود. ایده اولی چندی بعد در رکاپیتولاسیون به رماژور میرود
موومان دوم اسکرتزوی بتهوونی تمام عیار است، بعد از بازگشتی که آهنگساز در سنفونی هشتم به منوئه کلاسیک داشت. تونالیته رمینور در این موومان هم حفظ میشود. استفاده از تیمپانی سولو که به تبع فرم اسکرتزو یا منوئه دو بار تکرار میشود، بار دوم بعد از تریوی میانی، جالب توجه است. تریو به رماژور تغییر گام میدهد و در آن اولین بار در این سنفونی ترومبونها به حرکت میآیند
موومان تغزلی سوم که جای خود را با دوم عوض کرده، به سی بمل ماژور میرود. فرم آن کاملا مشهود است، تم و واریاسیون، با مدولاسیونهایی به رماژور و سل ماژور و تنوع ریتمیک از چهار چهار به دوازده هشت و بعد سه چهار. ترومبونها در این موومان خاموش میمانند، اما هورنها فرصتی برای نمایش ویرتوئوزی دارند
موومان دوم اسکرتزوی بتهوونی تمام عیار است، بعد از بازگشتی که آهنگساز در سنفونی هشتم به منوئه کلاسیک داشت. تونالیته رمینور در این موومان هم حفظ میشود. استفاده از تیمپانی سولو که به تبع فرم اسکرتزو یا منوئه دو بار تکرار میشود، بار دوم بعد از تریوی میانی، جالب توجه است. تریو به رماژور تغییر گام میدهد و در آن اولین بار در این سنفونی ترومبونها به حرکت میآیند
موومان تغزلی سوم که جای خود را با دوم عوض کرده، به سی بمل ماژور میرود. فرم آن کاملا مشهود است، تم و واریاسیون، با مدولاسیونهایی به رماژور و سل ماژور و تنوع ریتمیک از چهار چهار به دوازده هشت و بعد سه چهار. ترومبونها در این موومان خاموش میمانند، اما هورنها فرصتی برای نمایش ویرتوئوزی دارند
فیناله در واقع خود چندین موومان است و در بعضی سیدیها روی چند ترک ضبط شده که برای کپی (سرقت؟!) آزاردهنده است! یک صاعقه موومان را باز میکند و زهیهای بم (ویولنسلها و کنترباسها) کنترل را به دست میگیرند، ولی یادآوریهایی از سه موومان قبلی لحظههایی نمایش آنها را قطع میکند. تا سرانجام ملودی اصلی ترانه شادی باز هم با زهیهای بم شروع میشود، همان ملودی ظریف و زیبا که شعر "ای انسانها" بر آن نهادند در فارسی. ملودی بین زهیها توزیع میشود و توسط ویولاها و بعد ویولنها تکرار میشود، تا در اوج به بادیها میرسد همراه با آرپژهای زهیها. و اینک باریتون فریاد میزند، فریاد برادری انسانها و شادمانی انسانها. اعجابآور است، مردی در نهایت شوربختی جهان را به شادی دعوت میکند، در یکی از آخرین نشانههای رسالت هنریش، در صد وبیست وپنجمین اثر از صد وسی و چند. به راستی که بزرگ بود این مرد
برای شنیدن قسمتی از فیناله، و دیدن اشعار متن آن به آلمانی و انگلیسی به وبلاگ دیگرم "همه باید برادر باشند" رجوع فرمایید
توضیح (1) در اساطیر یونانی الیزه فردوس است و مکانی برای دوستی و شادمانی