پنجشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۸۶

حذف

معلمها و دبیران ادبیات در چند مورد اصراری عجیب داشتند. یکی از آنها گفتن اِنعام (همان تیپ فرنگی که به گارسون می‌دهند مثلا) به کسر اول، مبادا کسی اَنعام به فتح همزه بگوید که چهارپایان افاده می‌کند! می‌کشتند خود را، ولی هنوز اَنعام بر وزن فرجام می‌گوییم و می‌دهیم! دیگری اِخبار باز به کسر اول در ترکیب زنگ اِخبار، که دبیران فیزیک هم در این قسمت با ادیبان هم‌آواز می‌شدند، ولی از آنجا که تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است هنوز زنگ اَخبار به فتح همزه می‌گوییم! اما آنچه اینجا بیشتر منظور نظر است (و امید است بزرگواران این حشو را ولو نه چندان قبیح، در ترکیب منظور نظر برحقیر ببخشایند) داستانی است با عنوان حذف که قسمتی عمده از دستورهای قدیم و جدید را اشغال می‌کند. اصلا چرا حذف، اصل این مطلب است

در کتابهای انگلیسی زبان، به خصوص کتابهای درسی فنی، کمتر دیده می‌شود بگویند "چنان که در فصل کذا آمد..." و بعد بحثی جدید برانگیزند. اغلب خلاصه‌ای از آنچه در فصل کذا آمده تکرار می‌شود، هم خواننده را از جست وجو و رجوع خلاصی می‌بخشد، و هم او را از چند بار دوره کردن مطلب بی‌نیاز می‌سازد، که این بازگویی خلاصه مطلب قبلی، خود به نوعی دوره است. اما چنین نیست داستان در نوشته فارسی. تنبلی ذاتی ایرانی دلیل آن است یا چه، نمی‌دانم. فوق‌الذکر، پیش‌گفته، و نظایر اینها به وفور در نوشته فارسی زبان دیده می‌شود، سهل است، حتی آوردن یک کلمه، یک فعل مثلا، سخت است، پس یک واحد انرژی صرفه می‌جوییم در احتراز از تکرار، بعد صدها واحد انرژی صرف می کنیم که حذف را دسته‌بندی و مطیع قاعده کنیم! حذف به قرینه معنوی، حذف به قرینه لفظی، حذف با صفت فاعلی و غیر آن

زنده‌یاد دکتر خانلری در پیوستهای دستور زبانش از حذف در مراسلات اداری شاهد می‌آورد و گلایه بیشتر از حذف بی قرینه دارد، مثل این که می‌نویسند "ریاست محترم دستور مقتضی صادر و به ماموریت رفت" که در آن معلوم نیست صادر چه؟ شخص آن کیست؟ که صادر؟ زمان آن چیست؟ چه وقت صادر؟ مثبت است یا منفی؟ صادر کرد یا نکرد؟ من قدمی دورتر می‌روم و می‌گویم اصلا چرا حذف باید کرد؟ "دستور صادر کرد و رفت" چه اشکال دارد؟ "به آنجا رفت و گفت..." چه اشکال دارد که می‌نویسند "به آنجا رفته گفت..." که بعد ادیبان و حتی زبان‌شناسان صدها جلد کتاب بنویسند که آوردن عطف (و) بعد از صفت فاعلی غلط است، مبادا بگویید "به آنجا رفته و گفت..." در متنی تمام ادبی با یک دنیا صنعت بدیع از قبیل سجع، سعدی می‌گوید "... چون فرو می‌رود ممد حیات است و چون برمی‌آید مفرح ذات." بسیار خوب، سعدی است و ادب فارسی، می‌خوانیم و لذت می‌بریم. اما در محاوره روزمره یا مکاتبه اداری قشنگ‌تر و روان‌تر و بی‌سکته نیست اگر بگوییم "... چون فرو می‌رود ممد حیات است و چون برمی‌آید مفرح ذات است." ادیبان غالبا منجمدتر از آنند که چنین نظری را ذنب لایغفر ندانند، امید دارم زبان‌شناسان که به تطور و تحول ساختار زبان باور دارند آستین بالا زنند و گردی بگیرند از آن

Online dictionary at www.Answers.com
Concise information in one click

Tell me about: