چهارشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۵

بریتنی

روزی بود و روزگاری. پنج شش سال پیش بود، هنوز در تهران بودم، خواهرزاده‌ای از لندن آمد برای تازه کردن دیدار. از دنیای موسیقی در فرنگستان پرسیدم، گفت دختر جوانی گل کرده بریتنی نامش، قبلا رقصنده بوده، حالا به خواندن رو آورده. چند ترانه‌اش را شنیدم، خوب بود. بعد هم در فرصتی ویدیویی دیدم از کارهایش، آن هم خوب بود، تازه با سلیقه سخت کلاسیک دوستی که پاپ باید بهترین باشد تا مقبول طبع واقع شود

روزها گذشت و سالها. آن نوجوان نازنین قدم به سالهای جوانی گذاشت. یاد گرفت بر سر زبانها بودن و ماندن را در دنیای احمقانه و کثیف "سی‌ان‌ان"ها

آخرین ترفند اما شاهکار است. سر را تراشیده، نمره چهار در اصطلاح استاد سلمانی، نه انگار که روزگاری گیسوانی زیبا بر سر داشت. بماند. شرم‌آور است، سی‌ان‌ان تا دو روز پیش دو هفته بود که نقلش آنا نیکول اسمیت بود شبانه‌روزی، حالا قسمت می‌کند ساعتها را بین آنا و بریتنی. دادگاه مدعیان ابوت دختر آنا هم که شروع شد، خوراکی تازه فراهم آمد برای بنگاههای خبری

اما بانمک‌ترین قصه فروش تارهای گیسوی تراشیده است در فروشگاه اینترنتی ای‌بی. وارد مغازه که می‌شوید نام بریتنی را جست وجو کنید، ببینید تعداد فروشندگان را و قیمتها را، و باز بامزه‌تر، شرحی که نوشته‌اند که تارها چطور به دستشان رسیده! عکسی هم از یکی از فروشنده‌ها گرفته‌ام که همیشه بماند به یادگار

Online dictionary at www.Answers.com
Concise information in one click

Tell me about: