البرز، تکمله
خوشحالم. به راستی تعدادی بیشمار تلفن و ایمیل گرفتم از دور دنیا، که دوست داشتهاند سری شش قسمتی یادداشتهای البرزم را. حتی از دوستان مدرسه رضاشاه کبیر هم خواننده داشتهام که با بذل محبت زیاد برایم کامنت هم گذاشتهاند. ممنونم بیحد
دو نفری هم تذکری داشتند که همان طور که خودم هم نوشته بودم، بهتر بود گلایههای سی و چند سال بیات شده را وارد داستان نمیکردم در قسمت ششم. اما یادداشتی هم با ایمیل گرفتم که تایید میکرد گلهام را. بخوانید
... یادم رفت اضافه کنم در مورد بهنیا که اولین سالی که اومده بود دبیرستان یکی از اولین کلاسهایی که داشت با ما بود . اولین جلسه کلاس بود . خیلی برامون شاخ و شونه کشید و همونطور که گفتی از خودش تعریف کرد و بعد دفتر حضور و غیاب رو برداشت و از بخت بد اولین (و آخرین ) کسی را که صدا زد پای تخته من بودم . رفتم و همه چیز رو درست و حسابی جواب دادم . وقتی سوال و جواب و از رو خونی تموم شد گفت برو بنشین نمره ات پنج . باورم نمیشد . کارد میزدی خونم در نمی اومد . منی که تمام عمر نمر ه هام بالای 15 و 16 بود برای اولین بار در عمرم اون هم بیگناه این نمره رو گرفته بودم . البته حالیم بود که من در واقع قربانی شده بودم برای زهر چشم گرفتن از دیگران . ولی کار درستی نبود و هیچ دبیر دیگری این کارو نمیکرد . البته باید اضافه کنم که بعد ها این نمره رو در معدلم وارد نکرده بود . در واقع فقط و فقط برای زهرچشم بود
دو نفری هم تذکری داشتند که همان طور که خودم هم نوشته بودم، بهتر بود گلایههای سی و چند سال بیات شده را وارد داستان نمیکردم در قسمت ششم. اما یادداشتی هم با ایمیل گرفتم که تایید میکرد گلهام را. بخوانید
... یادم رفت اضافه کنم در مورد بهنیا که اولین سالی که اومده بود دبیرستان یکی از اولین کلاسهایی که داشت با ما بود . اولین جلسه کلاس بود . خیلی برامون شاخ و شونه کشید و همونطور که گفتی از خودش تعریف کرد و بعد دفتر حضور و غیاب رو برداشت و از بخت بد اولین (و آخرین ) کسی را که صدا زد پای تخته من بودم . رفتم و همه چیز رو درست و حسابی جواب دادم . وقتی سوال و جواب و از رو خونی تموم شد گفت برو بنشین نمره ات پنج . باورم نمیشد . کارد میزدی خونم در نمی اومد . منی که تمام عمر نمر ه هام بالای 15 و 16 بود برای اولین بار در عمرم اون هم بیگناه این نمره رو گرفته بودم . البته حالیم بود که من در واقع قربانی شده بودم برای زهر چشم گرفتن از دیگران . ولی کار درستی نبود و هیچ دبیر دیگری این کارو نمیکرد . البته باید اضافه کنم که بعد ها این نمره رو در معدلم وارد نکرده بود . در واقع فقط و فقط برای زهرچشم بود
این نوشته ویراسته نشده، و به شکل اصلی است
2 نظر
Salaaaaaam
betor etefaghi weblogetoon ro didam , va mahve alborz shodam, man az ham naslan shoma nisitam, ama az alborz, Dr mojtahedi aziz, Danshgah ariamehr va albate polytechnic va mohandes nafisi ziad shenidam, bozorgani ke morde kam lotfi gharar greftand...
nasr shirini dadrid...
Shad bashid.
Zahra
تمام شش قسمت نوشتهايتان در مورد البرز را پشت سر هم خواندنم, ممنون از زحمتی که کشيديد. جبر روزگار من و همسالانم را بعد از انقلاب از البرز جدا کرد. ياد آقای تفنگچی به خير. زمان انقلاب بچه ها شعار ميدادند : توپ تانک تفنگچی ديگر اثر ندارد!
در ضمن جمعی از دوستان البرزی دفتر فارغ التحصيلان البرز را در ساختمان مرکزی البرز تأسيس کردند. لطف کنيد و سری بهشون بزنيد و ثبت نام کنيد. در اين دفتر دوستان ميتوانند کتاب ٍدبيرستان البرز و شبانه روزی آنً که به کوشش آقای موسوی ماکويی گرداوری شده را تهيه کنند. اين کتاب شامل اسم تمام فارغ التحصيلان و اوليا دبيرستان ميباشد.
ارسال یک نظر
خانه