دوشنبه، مهر ۲۴، ۱۳۸۵

البرز، قسمت اول

اول مهر چهل و هشت، ساعت اول، هشت وده دقیقه صبح است. آقای بکتاش به محض ورود به کلاس، درس حساب را شروع می‌کند. تقسیمهای اعشاری، چه ساده، همه را در دبستان یاد گرفته‌ایم. با مهرداد آوینی که از دوستان دبستان جهان تربیت است و پدرش بعدها وزیر راه خواهد شد، از این قضیه خوشحال می‌شویم. قدری زمان لازم است تا تفاوت داستان روشن شود، دو ماه بعد، امتحان ثلث، "چه ساده" را خواهیم دید

در همین اولین ساعتها، آقای مکری ناظم کلاسهای اول، بیرون کلاس به خط می‌کند و به ترتیب قد به نیمکتهای جلو به عقب می‌فرستد. خیلی زود یاد می‌گیریم که هر پایه یا کلاس دوازده شعبه دارد، ما در کلاس اول شعبه چهار هستیم، از اواسط حرف الف تا پوریاوری و پوریوسفی و پیربازاری، و یک تابانفر تا پنجاه نفر تکمیل شود

آقای نژادی به کلاس می‌آید، با لهجه غلیظ گیلانی، در دو سه هفته لوله و پیپت و بورت و آبفشان را درس می‌دهد و به شیمی کلاس دوم می‌رود. برای تهیه کتاب به اوریژینال حواله می‌دهدمان، کتاب و لوازم تحریر فروشی نزدیک البرز. یا رحیم آقا که رو به روی در خیابان حافظ، کنار پیاده‌رو بساط دارد و با دو پسرش کتاب و لواشک و آلوبالوی خشک (آلبالو خشکه) می‌فروشد. رسمهای تزئینی هندسه را هم می‌توان از او خرید، سوزن نزده(1) یک تومان. هر کتابی پیدا نشود رحیم آقا دارد، حتی هندسه صفاری و قربانی و شیمی آلی علی نعیمی

اما ناهار، با دهها اغذیه فروشی و رستوران دور و بر مدرسه، تنوع خوبی دارد. رستوران مدرسه هم هست که ناهار کامل را می‌دهد دو تومان. چلوکبابی عربزاده هم هست، سر چهارراه کالج، یک پرس برگ را با ماست و کوکا (یا پپسی) می‌دهد سی و پنج ریال. اما پر مشتری‌ترین اینها اول موبی دیک در کمرکش شاهرضاست با همبرگرهای عالی، سیب زمینی سرخ شده، و سس جدید اختصاصی که عجیب خوشمزه است، و بعد آندره پایین‌تر از چهارراه پهلوی، با اولیویه‌ای که در تمام تهران معروف است. می‌گویند کسی که به آندره می‌رود برای ناهار، حکما بعدش هم باید سری به خوشمرام بزند، با آن بستنی و پالوده، وای

تا از در مدرسه بیرون بزنیم به طرف موبی دیک، دکتر مجتهدی سر می‌رسد، آ، بچه‌های من کجا؟ می‌گوییم ناهار. چرا رستوران مدرسه نه؟ یک لحظه به فکرمان می‌رسد پول کافی نداریم. هرگز فراموش نمی‌کنم، دو اسکناس پنج تومانی از جیبش در می‌آورد و به ما می‌دهد که سه نفر هستیم. می‌گوید پسران من، غذای مدرسه سالم‌تر است. هرگز به رومان نمی‌آورد که غذای سلف سرویس مدرسه دو تومان است و غذای بیرون کمتر از دو سه تومان نمی‌شود، چطور برای آن پول داریم و برای این نه

باری، بعد از ظهر آقای ترقی به کلاس می‌آید و ای بی سی دی درس می‌دهد. من و بچه‌های جهان تربیتی از جمله فرشید پریور که شش سال در دبستان انگلیسی خوانده‌ایم، خوشحال می‌شویم که این درس را هم بلدیم، و این یکی واقعا تا آخر دبیرستان مشکلی برایمان ندارد، چند جلسه بعد، فرشید خط سرهم را به بقیه تعلیم می‌دهد، به تقاضای آقای ترقی

گرم درس و مشق، ناگهان از میز عقب پرگاری در هوا چرخ می‌زند و بین انگشتانم از نوک تیز به چوب میز فرو می‌رود. آتیلا پسیانی آن را پرتاب کرده، به ملایمت می‌گویم اگر به دستم خورده بود چه؟ می‌گوید نمی‌خورد! دوست می‌شویم، و تا کلاس سوم اکثر ناهارها و فوتبالها را با او و مهدی ایمانیان با همیم، هر چند که او در فوتبال اعجوبه است و همیشه دروازه‌بان تیم کلاس می‌شود. بعدها که می‌فهمم هنرپیشه شده، اول به او افتخار می‌کنم و به همه پز می‌دهم که این بابا دوست و همکلاس من بوده، کمی بعدتر، دخترهایمان هم مدرسه می‌شوند، توسط دخترش پیغام دوستی مخابره می‌کنم، جوابم را نمی‌دهد! من هم از حرصم فکر می‌کنم ببین، هیچ وقت از سطح هنرپیشه درجه دوم و سوم بالاتر نخواهد رفت

توضیح (1) بچه‌ها برای کپی کردن رسمها یکی می‌کشیدند و بعد نقطه‌های کلیدی را با سوزن به کاغذ اشتنباخ بعدی انتقال می‌دادند. کم‌کم معلمها این را فهمیدند، کاغذ رسم را جلوی آفتاب می‌گرفتند، جای سوزنها معلوم می‌شد

مطلب مرتبط: البرز، قسمت دوم

3 نظر

Anonymous ناشناس نوشته

Baba damet garm, maro bordi be yaad-e oon rooz haye khoob, kheili haal dadi.
che ghadr khoob detail ha ro be yaad dari. bazam damet garm.

۲۴ مهر ۱۳۸۵ ساعت ۲۳:۱۵  
Blogger Unknown نوشته

yadesh bekheir.Hassan Rajab Taraghi

۲۲ بهمن ۱۳۸۵ ساعت ۵:۳۳  
Blogger Unknown نوشته

yadesh bekheir.Hassan Rajab Taraghi

۲۲ بهمن ۱۳۸۵ ساعت ۵:۳۴  

ارسال یک نظر

خانه

Online dictionary at www.Answers.com
Concise information in one click

Tell me about: