جمعه، مرداد ۲۰، ۱۳۸۵

میرزا کوچک خان

میرزا کوچک خان قهرمانی بود که با شجاعت به جنگ استعمار رفت و در راه آزادی و استقلال ایران جان باخت

نامش یونس بود، معروف به میرزا کوچک. در سال 1257 شمسی (1878 میلادی) در محله استادسرا در رشت متولد شد. ابتدا در رشت به مدرسه رفت و سپس در تهران به تحصیل علوم دینی پرداخت. اما خیلی زود ترک تحصیل و لباس کرد و به مجاهدان مشروطه پیوست. در جریان مبارزه با درباریان قجری، به سوی تبریز رفت تا به اردوی ستارخان ملحق شود، ولی در راه بیمار شد و به تهران بازگشت. چندی بعد همراه با مبارزان مشروطه راهی مقابله با محمدعلی شاه شد که با حمایت روسیه تزاری به ایران باز گشته‌بود تا دیگربار بختش را در نشستن بر تخت بیازماید. میرزا در این جنگ مجروح شد و ناگزیر مدتی در باکو ماند. این نبرد همان است که به شکست قطعی محمدعلی شاه و فرار او منجر شد

میرزا کوچک خان با اعتقادی صمیمی به آزادی و عدالت، با سران نظام مشروطه همکاری نکرد و عنوانی در دولت نپذیرفت، لذا مدتی را با تنگدستی در تهران سرکرد. او عقب ماندگی ایرانی را نتیجه مستقیم بی‌فرهنگی می‌دانست، پس آن گاه که به گیلان بازگشت و توانست کمکهایی از مردم جمع کند، چهار مدرسه در صومعه‌سرا، کسما، فومن و ماسوله ساخت. ولی دیری نپایید که با اشغال شمال ایران بر دست روسیان، گروهی مسلح تشکیل داد و با کمک احمد کسایی از تاجران بنام گیلان، بخش وسیعی از گیلان و مازندران را زیر نفوذ درآورد. در همین اوان بود که بهترین یاران وفادار میرزا به او پیوستند و برای نجات ایران و بیرون راندن بیگانه هم قسم شدند. یکی از این یاران که بعد به کمیسری مالیه میرزا منصوب شد، محمدعلی پیربازاری جد پدری نگارنده بود که در دارالفنون به تحصیل طب مشغول بود، ولی با آغاز نهضت جنگل به میرزا پیوست و تا آخرین روزها در کنار او باقی ماند. این محمد علی خان همان است که بعد از ختم نهضت، بیمارستان پورسینا را در رشت احداث کرد که هنوز از بهترین مریضخانه‌های این شهر است. زنده‌یاد پدرم هر چند در پنج سالگی میرزا را دیده‌بود، از او حکایتها داشت، که مردی بوده با ادب، متواضع و صریح‌اللهجه، و با چشمهایی زاغ و بازوانی ستبر، همیشه متبسم، و بسیار مهربان. هر گروه و دسته‌ای، به نقل از پدرم، سعی داشته او را به خود بچسباند به نحوی، ولی واقعیت آن است که او نه افکاری مارکسیستی داشته و نه افعالی خشکه مقدس مآبانه، هر چند مسلمانی معتقد بوده و در زمان خود منورالفکر

باری، بعد از کودتای اسفند نود ونه، تلاش دولتیان برای اضمحلال نهضت جنگل بیشتر شد. سید ضیای طباطبایی که به خواست انگلستان وزیر اول شده‌بود، به تطمیع میرزا پرداخت و چون راه به جایی نبرد، به توطئه ترور او رو آورد. بیست ودوم مهر 1300 بود که رضا خان با فرماندهی نیروهای سرکوب گیلان وارد رشت شد تا عملیاتی را اجرا کند که با یاری وابسته نظامی سفارت انگلستان طرح شده‌بود. میرزا کوچک خان همراه با یاران نزدیکش به طرف خلخال حرکت کرد تا از حصر خارج شود و بعد شاید متحدی بیابد، اما در راه دچار بوران و برف شد و از سرما در میان برفها جان داد

بیست ساعتی پس از آن بود که بدن کوچک خان در برف پیدا شد و گویا اسکستانی نامی به دستور برادر امیر طالش سر از پیکر جدا کرد. خالو قربان که ابتدا از یاران میرزا بود سررا به تهران برد و جلوی پای رضا خان انداخت. سر میرزا در گورستان حسن‌آباد تهران دفن شد، ولی پس از تبعید رضاشاه همراه با بدن در سلیمان داراب رشت به خاک سپرده‌شد

4 نظر

Anonymous ناشناس نوشته

I don't know why I can't type farsi here,anyway I always liked Mirza. I believe he was a unique man. God bless him and your Dad Faria jan, I didn't know that he has passed away.

۲۰ مرداد ۱۳۸۵ ساعت ۲۱:۲۱  
Blogger مهران نوشته

جناب فریا٬ بر چه اساسی میرزایی را که نزدیک بود خطه شمال ایران را یکی از جمهوری های کمونیستی وابسته به روسها کند مبارز راه آزادی و استقلال ایران می‌دانید؟ مبرزا از ضعف دولت مرکزی سو استفاده کرده بود و خواهان اعلان خودمختاری بود.

۲۷ شهریور ۱۳۸۵ ساعت ۲۱:۴۵  
Blogger فاریا پیربازاری نوشته

اصراری ندارم، آنچه از نسل قبل شنیده و خوانده‌ام نقل کردم. ولی امیدوارم نظر مهران مثل اسمی که بر من گذاشته نباشد، که بی‌توجهی و سطحی بودن را نشان می‌دهد

۲۸ شهریور ۱۳۸۵ ساعت ۸:۳۸  
Anonymous ناشناس نوشته

سلام از اشنایی با شما بسیار خوشحالم من عاشق گیلان وسرزمینم هستم برای من میرزا اوج وطن پرستی وازادی خواهی است دوست دارم بیشتر با شما ارتباط داشته و از اطلا عات شما استفاده کنم

۲۶ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۰:۳۱  

ارسال یک نظر

خانه

Online dictionary at www.Answers.com
Concise information in one click

Tell me about: