چهارشنبه، تیر ۲۱، ۱۳۸۵

والس بزرگ

سال پنجاه ودو بود، که مرحوم سینما شهرفرنگ فیلم "والس بزرگ" را به نمایش گذاشت، با بازی هورست بوخولتز در نقش یوهان اشتراس. گفتن اسم این بازیگر آلمانی‌الاصل (بدتر از موسورگسکی) قیافه را به هم می‌ریزد همیشه! بگذریم

این اولین حادثه‌ای بود که مسیر زندگیم را دگرگون کرد. بعد از اولین بار که دیدمش، حس کردم اتفاقی افتاده، دیگر نمی‌توانستم گوگوش گوش کنم، همان که تا روز قبل عاشقش بودم، و صفحه‌ای نبود که از او درآید و نخریده بگذارم و نشنیده، بر روی گرام مونوفونیک توپاز. گوگوش آن روزها تازه از فرنگ برگشته بود و دوره بهترین کارهایش بود با همکاری مثلث موفق حسن شماعی‌زاده (آهنگساز)، اردلان سرفراز (ترانه‌سرا)، و واروژان (تنظیم کننده). آن قدر پی‌گیر شدم تا گفتند تنها درمان دردت فروشگاهی است در راسته خیابان پهلوی (ولی‌عصر فعلی) که صفحه و نوار می‌فروشد. تا فرصتی شود در گرماگرم درس و امتحان سال چهارم ریاضی البرز (حتما می‌دانید که دوره دبیرستان شش سال بود آن زمان) که به آن فروشگاه سری بزنم، ناگزیر یک بار دیگر به دیدن فیلم رفتم. هنوز مطمئن نبودم چه اتفاقی افتاده

فروشگاه کذایی که بتهوون نام داشت، دو طبقه ساختمانی بود بزرگ، اشکوب اولش همه صفحه و نوار پاپ و جاز، و طبقه فوقانی لبالب از صفحه‌های موسیقی کلاسیک. بالاخره آنجا صفحه‌ای از والسهای اشتراس خریدم، با کمک فروشنده به چهل تومان، که چشمهایم را گشاد کرد. قبلا فقط صفحه‌های کوچک چهل وپنج دور را می‌شناختم که سه تا حداکثر چهار تومان بود. این که گفتم به کمک فروشنده، اگر کسی بلد بود، خودش در قفسه‌ها می‌گشت و اجرایی را انتخاب می‌کرد که دوست داشت، ولی من اجرا چه می‌دانستم یعنی چه. القصه، چه بر سر آن صفحه نازنینم آورد آن گرام توپاز بماند، که هنوز باید دوسالی می‌گذشت تا خواهرم به مناسبت قبولی در کنکور برایم یک گرام مبله استریوفونیک فیلیپس بخرد.

شنیده‌ام که این فروشگاه بتهوون هست هنوز، گیرم جایی دیگر، پس همین جا بگویم از معدود جاهایی بود که کسی کاری به کارت نداشت، می‌توانستی ساعتها در آن بچرخی، سهل است، هر از گاهی صفحه‌ای را به فروشنده بدهی تا برایت بگذارد و چند دقیقه‌ای گوش کنی، و چه صدایی در آن سالن می‌پیچید، با آن گرامهای دوئال و آمپلی‌فایرهای سانسوئی، اگر درست یادم باشد. امیدوارم هنوز هم همان باشد که بود

این همه مقدمه چیدم تا این بگویم که جفا شده به یوهان اشتراس و همه خانواده‌اش به گمان من. زیبایی را همیشه اصل اول و هدف غایی موسیقی دانسته‌ام و گفتن ندارد که چقدر زیباست والسهای این آهنگساز و پدرش و برادرانش، هر چقدر موسیقی سبک بخوانندش آنان که بادی در بینی دارند. سالهاست آرزو می‌کنم می‌توانستم موسیقی را گوش کنم، نه این که یک سری نت از برابرم رژه بروند. تازه من تنها یک موسیقی‌دوست آماتورم، آن که روزش را با حرفه موسیقی شب می‌کند چه حال دارد؟

از یوهان اشتراس 479 اثر کوچک و بزرگ باقی مانده به روایتی، اما بی‌تردید زیباترین آنها همان است که عوام و خواص دوست دارند و تحسین می‌کنند، دانوب آبی

(Johann Strauss Jr. (1825-1899
An der Schonen Blauen Donau 8:16 Min 1.93 Mb
(Waltz Op. 314 (By the Beautiful Blue Danube
Vienna Philharmonic
Robert Stolz

Online dictionary at www.Answers.com
Concise information in one click

Tell me about: