موسیقی شرق وغرب
هنرنمایی حرفهای تالین و رامین و قطعههایی که انتخاب کردهبودند تنها نقاط مثبت این برنامه بود. ای ساربان از امینالله حسین و نیایش یزدان از حشمت سنجری زیباترین کارهایی بودند که میشد برنامه را با آنها شروع کرد. غیر از آن، سرودههای خود رامین از قبیل سرای سکوت، ساز عشق، و بر بال خیال، توانایی بی تردید او را در آهنگسازی، علاوه بر تکنوازی پیانو نشان داد. یکی از قسمتهای زیبای برنامه اجرای ترانه نوستالژیک دو-ر-می از فیلم آوای موسیقی (اشکها و لبخندها در ایران) بود که به زیبایی تمام توسط تالین و با همراهی پیانوی یک دخترک نازنین سه چهار ساله و نیز همراهی آواز دختر خردسال دیگری اجرا شد
اما، قصدم از نوشتن این چند سطر، بیشتر پرداختن به حواشی برنامه است. اول و مهمتر از همه، حضور آقای فیلمبرداری که به سبک برنامههای موسیقی پاپ جست و خیز میکرد و حتی از رفتن به روی سن هم ابایی نداشت. تردید ندارم قصد ایشان انجام وظیفه به بهترین نحو بود، و احتمالا بیدستمزد، ولی وافعا هیچ کس نبود به ایشان تذکر و آموزش دهد که چنین بالا و پایین پریدن مانع تمرکز شنونده و به خصوص نوازنده در کنسرت موسیقی جدی است؟ رژه آقای فیلمبردار از جناح به قلب سالن، و بدتر، صدای موتور دوربین، به راستی آزار دهنده بود
برنامه با بیست دقیقه تاخیر شروع شد، به نسبت برنامههای دیگر که شنیدهام یک ساعت تاخیر هم داشته رکورد بدی نیست، ولی واقعا بیتوجهی هموطنان به زمان معضلی است که نمیدانم با آن چه میشود کرد، وقتی که بعد از سالها زندگی در دنیای نو، هنوز دیر به قرار رسیدن مایه تفاخر است. بد نیست اضافه کنم در برنامههای ارکستر سنفونیک ونکوور در همین سالن یا تالار ارفیوم، درها راس ساعت بسته میشوند
باز و بسته شدن درهای سالن و حتی به هم کوبیدن آنها با صدای بلند، از دیگر مسائل قابل ذکر برنامه است. در کنسرت عادی موسیقی جدی، این صداها میتواند باعث توقف نوازندگان و شروع دوباره قطعه شود. چند بار با خودم جنگیدم که در تنفس بعد از قسمت اول، این را به راهنماهای فرنگی سالن تذکر ندهم، با این تصور که شاید داستان تف سربالا باشد
گلدانهای زیبای روی صحنه، مانع دید تماشاگر بود. من شخصا هرگز نتوانستم صورت نوانده تار و کار جازنواز را ببینم. عجیب است که هیچکس قبل از برنامه دید حاضران و نقاط کور را کنترل نکند. این هم از مزایای داشتن بلیت برای ردیف اول سالن
بعضی قسمتهای ریتمیک برنامه با دست و احیانا سوت وبشکن زدن حاضران همراه شد، و البته هر چند به گمان من این در کنسرت موسیقی جدی جایز نیست، میتوان به مسامحه ار آن گذشت، هم به این سبب که آنچه موجب شادی است باید از مترها و استانداردها خارج شود، و هم به این دلیل که دست زدن در بعضی کنسرتهای خاص موسیقی کلاسیک هم بی سابقه نیست. به خاطر دارم اولین بار در برنامهای از ارکستر سنفونیک تهران به سال 1355 به رهبری جو وان دیدرن هلندی و با تکخوانی سوپرانوی اورسولا فار، ودر اجرای مارش رادتسکی اشتراس و بعضی قطعات دیگر، حتی خود رهبر رو به حضار کرد و به هدایت آنان در دست زدن پرداخت! دو دهه بعد که فیلمهای ویدیویی بیشتر رواج یافت، دیدم که حتی کارایان با فیلارمونیک برلن، ریکاردو موتی با فیلارمونیک وین، و دیگران هم چنین میکنند
و جالبتر از همه، نظرهایی بود که در زمان تنفس بین دو قسمت شنیده میشد. پیدا بود اظهارنظرکنندگان حتی نمیدانستند به دیدن چه برنامهای با چه مختصاتی آمدهاند. شاید بلیتهای رایگان زیاد پخش شده بود، شاید هم هدف فقط رفتن به یک کنسرت بود، هر چه خواهد گو باش! و البته تماشایی و بینظیر بود صحنهای در انتهای برنامه که یکی از حاضران به تصور حضور در کاباره شکوفهنو، به اصرار از تالین و رامین میخواست، همان روی سن، کنار هم بایستند تا ایشان عکس بگیرد
این اولین و آخرین برنامه ایرانی بود که رفتم. دلیلی نمیبینم پول بدهی، وقت بگذاری، و دو ساعت یا بیشتر حرص بخوری، هر چند اجراکنندگانی چون رامین و تالین بر صحنه باشند، و موسیقی امینالله حسین، حشمت سنجری، و رامین جمالپور در دست اجرا
0 نظر
ارسال یک نظر
خانه