چهارشنبه، تیر ۰۷، ۱۳۸۵

نگارش فارسی در نشریه‌های موسیقی

سالها پیش، اگر کسی از اتفاق عاشق موسیقی علمی می‌شد و می‌خواست اطلاعی کسب کند، نه به عنوان موسیقیدان که در حد موسیقی‌دوست، منبعی نداشت جز دو کتاب ارزنده از سعدی حسنی، چاپ انتشاراتی صفی‌علیشاه، یکی "تاریخ موسیقی" و دیگری "تفسیر موسیقی" و البته تئوری موسیقی از عزیز شعبانی چاپ دانشگاه شیراز. اما چه خوشبخت است آن که امروز عاشق شود. دهها کتاب چاپ شده کاغذی در اختیار دارد، از تاریخ و تفسیر تا تئوری، و دهها نشریه الکترونیکی فارسی در اینترنت. بگذریم از هزاران نشریه و راهنما و فهرست و دائرةالمعارف غیر فارسی

این نشریه‌ها می‌توانند ازنظر ماهیت و هدف و روش دسته‌بندی شوند البته. بعضی صرفا نسخه الکترونیکی یک مجله کاغذی هستند، مثل "هنر موسیقی". بعضی دیگر مجله کاملا اینترنتی به شمارند که با نوشته‌های اهدایی علاقه‌مندان روزگار می‌گذرانند و از الف تا یای انواع موسیقی را پوشش می‌دهند، مثل گفت وگوی هارمونیک. در این میان نشریه‌هایی هم هستند که فقط کار دیگران را فهرست می‌کنند، مثل سل. اما شگفت‌انگیز است کار وبلاگ‌داران خصوصی که با تلاش شب وروز ولی بی مواجب، آثار بزرگ موسیقی علمی را با فایلهای صوتی و گاه با نت در اختیار همه قرار می‌دهند به رایگان، مثل آرشه

تا ساده‌تر شود آنچه می‌خواهم در این نوشته طرح کنم، این بگویم که در نظر من متخصصان تک بعدی، جز استثناهای انگشت‌شمار، کمتر موفقند. پزشکی با تخصص مغز و اعصاب (نورولوژیست) که در مطبش چند هزار جلد کتاب غیر طبی هم هست و مفسر جدی مولوی است، دکتر لطفی را می‌گویم، سالی چند روز با طیاره اختصاصی و دریافت هزینه‌ها به لندن خوانده می‌شود تا چند مریض ناامید از همه جا را ببیند. مهندسی که یک پا موسیقیدان است، از حرفه‌ای مثل همایون خرم تا صدها آماتور، تجربه کرده که وقتی پارتیتایی از باخ می‌زند، معادله‌ای را حل می‌کند که دقیقه‌ای پیش از آن ناامید شده بود، و بالعکس البته، بعد از حل کردن یک معادله دیفرانسیلی رتبه چندم با مشتقات جزئی، باخ را ساده‌تر می‌بیند

برگردم به نشریه‌های موسیقی، با هرج و مرجی که در نگارش فارسی بر آنان حاکم است، که گردانندگان آنها اکثر تک بعدی هستند، و همین که آشنا می‌شوند با موسیقی، قلم به دست می‌گیرند و می‌نویسند، بی هیچ تلاش برای درست نوشتن. این که شروع کنند به نوشتن، با ارزش است و مستحسن، که در غیر این صورت آن دهها نشریه که در ابتدا گفتم حاصل نمی‌شود. اما این که نیاز نمی‌بینند یا دوست ندارند به تدریج یاد بگیرند فارسی را کمی بهتر بنویسند، سهل انگاری است و خیلی بد، نمی‌گویم نابخشودنی و فاجعه، که نیست، در این دنیای مجازی. از آن بدتر آنان که به قول خود فقط لینک می‌دهند، و حتی قادر نیستند سره و ناسره روایتها را تشخیص دهند

محض آن که کلی گویی نکرده باشم که به پشیزی نمی‌ارزد، چند نمونه تقدیم کنم و سخن را کوتاه

در "سل"، اسم تارا کمانگر پیانیست، به سارا تغییر یافته، و این که چرا از سل گله می‌کنم، چون من با سل طرفم و آن را می‌بینم، و نه جایی که به آن لینک داده شده است. و کار آن را هم فهرست بندی می‌دانم که کم ارزش نیست، مشروط بر آن که به مطلب غلط لینک ندهد

در همان "سل" دو بار آمده که علی رهبری اولین بار در ایران سنفونی نهم بتهوون را اجرا کرد، در حالی که این سنفونی اولین بار در سال 1356 به رهبری فرهاد مشکوة اجرا شد، وقتی که علی رهبری جوانی بود تازه از فرنگ برگشته. اما نا بخشودنی آن است که با علاقه و صرف وقت اشتباه را تذکر دهی و بگویند ما فقط لینک می‌دهیم، چیزی در حد آن عبارت بی‌معنی و بی‌مزه مأمور و معذور

در "گفت وگوی هارمونیک" آمده "اگر قرار باشد در یک فرصصت کوتاه، فشرده و سریع موقعیت نشر و ناشر در موسیقی را ترسیم کنیم، حاصل جز یادداشتی کوتاه و فشرده و سریع نخواهد بود..." این فرصصت اشتباه تایپی است، یا لپی، یا هر چیزی، غیر از بی اطلاعی نویسنده به گمان من. پس چه راحت قابل اجتناب بود با یک بار خواندن. اما موقعیت ترسیم نمی‌شود، شاید تصویرپذیر باشد، یعنی تصور و تجسمی به خواننده بدهد، اما ترسیم نه، برای موقعیت نشر نمی‌توان قلم و گونیا به دست گرفت و مشغول شد

همان جا چند سطر بعد اضافه شده "در اینجا اگر سخن از این معقوله میگوئیم، باید منحصر و محدود باشد به حوزه نشر و انتشارکتب موسیقی، چراکه عهده بنیه و بدنه نشر موسیقی، تولید و پخش آثار شنیداری است..." اول که معقوله نمی‌دانم چیست، و این را دیگر خطای تایپی هم نمی‌بینم. بعد، عهده بنیه و بدنه نشر چه جور جانوری است با چه شکل سر و گوش و دم؟ دریغ

ایضا در همان "گفت وگوی هارمونیک" آمده "در سلسه مطلبی که در این باره میخوانید در جاهایی اشاره شده می شود که فیلمبرداری بر اساس ریتم موسیقی انجام میشود." اول، اگر کسی بتواند این را معنی کند جایزه دارد. دوم، در اول دبستان به شش سالگان می‌گویند "می" کاری جدا نوشته می‌شود، نه که نوآموز "می" استمرار را درک نمی‌کند، می‌گویند "می" کاری. بدتر، یکدست نبودن نوشته، که "می" استمرار در یک جمله دو بار چسبیده و یک بار جدا شده است

کاردینال دوک دو ریشلیو صدر اعظم مقتدر فرانسه می‌گفت از هر کسی چند سطر نامه به من نشان دهید می‌توانم درهمان چند سطر دلیلی برای اعدام او بیابم. من هم می‌گویم از هر کسی چند سطر نوشته به من نشان دهید می‌توانم چند غلط در آن بیابم، حتی از خودم! کاش سعی کنیم هر روز بهتر شویم

سه‌شنبه، تیر ۰۶، ۱۳۸۵

در یک بازار ایرانی

آلبرت کتلبی، آهنگساز انگلیسی در سال 1875 در شهر بیرمنگام متولد شد و در 1959 در هشتاد وچهار سالگی درگذشت

شهرت کتلبی بیشتر برای کارهای ارکستری است و به خصوص رنگ‌آمیزی درخشان او همواره مورد تحسین بوده‌است. در این زمینه بیشتر با فرانز لهار و یوهان اشتراس مقایسه می‌شود. اثر بسیار زیبای او "در یک بازار ایرانی" به خوبی هیاهوی بازاری را مجسم می‌کند که به نظر می‌رسد باید بازار مسگرها باشد

برای شنیدن چند کار ارکستری کتلبی به وبلاگ انگلیسی بروید

چهارشنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۸۵

طالع نحس

وقتی که روز ششم از ماه ششم (ژوئن) از سال ششم (2006) برداشت جدید "طالع نحس" به روی پرده رفت، تصور و توقع غالب این بود که فیلمی باشد در نوع خود (ترسناک) بی نظیر یا کم نظیر، چرا که همه دستمایه‌های چنین موفقیتی را داشت، از داستان گرفته تا عنوان بهترین فیلم ترسناک تاریخ سینما برای برداشت قبلی سال هفتاد و شش، به علاوه امکانات دیجیتالی جدید تصویر و صدا، و به خصوص صدای دالبی دیجیتالی که سالن سینما را می‌لرزاند. چنین نشد

سی سال است که عدد 666 به روایت نسخه قدیم طالع نحس نشان شیطان قلمداد شده، آنجا که از آیه هجدهم فصل سیزدهم مکاشفات از کتاب مقدس(1) روایت شده که "هر آن که از ادراک برخوردار باشد می‌تواند عدد شیطان را به دست آورد، و آن 666 است." برداشت آن سال با اقتدار گرگوری پک و سایر بازیگران که در نبود امکانات دیجیتالی مجبور بودند عالی باشند، به راستی تماشاگر را بر صندلی سینما میخکوب می‌کرد، حتی وقار وحشتناک سگ محافظ پسر شیطان موقع راه رفتن، که با موسیقی جری گلداسمیت ترسناک‌تر هم می‌شد

بازی سرد و بی‌روح لیو شرایبر و جولیا استایلز اما، به حرکتهای کند و سرد دوربین اضافه شده و نتیجه کار فیلمی است که جز در دو سه صحنه تماشاگر نوجوان را به لطف صدای دالبی از جا نمی‌کند. شرایبر که تنها بازی در تریلوژی "جیغ" را به عنوان هنرپیشه درجه دو یا سه در کارنامه دارد، خیلی کمتر از حدی است که از جایگزین مدرن گرگوری پک انتظار می‌رفت. همین طور استایلز با سابقه تنها یک نقش اول درجه دو در "شاهزاده و من" هرگز نتوانسته هیجانی در نقش مادر دیمین برانگیزد. در این میان، فقط میا فارو در میان نسلهای پیشین شوری ایجاد می‌کند، نه به سبب بازی درخشان در نقش پرستار حامی پسرک در این فیلم، که با یادآوری نوستالژیک نقش اول فیلم "دختر رزماری" ساخته ارزشمند رومن پولانسکی، و دورتر، ایفای نقش آلیسون مکنزی در سریال تلویزیونی پیتون پلیس

بسیار سخاوتمندانه خواهد بود اگر به این فیلم دو ستاره داده شود از پنج، در حالی که روایت سی سال پیش این داستان بیشتر از چهار را شایسته است. به علاقه‌مند داستان طالع نحس توصیه می‌شود ویدیوی برداشت 1976 را تماشا کند و لذت ببرد

(1) Wisdom is needed here; one who understands can calculate the number of the beast, for it is a number that stands for a person. His number is six hundred and sixty-six. Revelation 13-18

سه‌شنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۸۵

دختر زیبای آسیابان

دختر زیبای آسیابان مجموعه‌ای است از بیست لید که شوبرت روی اشعاری از ویلهلم مولر تصنیف کرد. این لیدها در اصل برای باریتون و پیانوی همراه نوشته شده، ولی به سبب محبوبیت و کثرت اجرا، برای اکثر صداها از جمله تنور و حتی سوپرانو بازنویسی شده‌است

برای شنیدن سه لید زیبای این مجموعه با اجرای تنور به وبلاگ انگلیسی بروید. همان جا می‌توانید متن آلمانی و انگلیسی اشعار را هم ببینید

دوشنبه، خرداد ۲۹، ۱۳۸۵

راهنمای جوانان به ارکستر

سر بنجامین بریتن، آهنگساز انگلیسی، فوگ و واریاسیونی نوشت بر اساس تمی از هنری پرسل و آن را "راهنمای جوانان به ارکستر" نامگذاری کرد. در این اثر زیبا، درخشان، و بسیار مفید، نه فقط برای جوانان که برای هر که در ابتدای راه آشنایی با ارکستر سنفونیک است، تم اصلی، ارکستر و گروههای سازها را معرفی می‌کند، و سپس هر ساز جداگانه با یک واریاسیون نشان داده می‌شود، و در فوگ انتهایی تم پرسل به سبک فوگ نواخته می‌شود. اریک کروزیر از دوستان بریتن، متنی برای آن نوشت که خواندنش در کنسرتها معمول شد، توسط رهبر یا گوینده‌ای جداگانه

ارکستر سنفونیک (تم) به طور کلی تشکیل می‌شود از چهار گروه، بادیهای چوبی، سازهای زهی، بادیهای برنجی، و سازهای ضربی

سازهای بادی چوبی بر خلاف عنوانشان بیشتر فلزی هستند، ولی اسلاف آنها از چوب ساخته می‌شدند. فلوت (واریاسیون 1) همراه با خواهر کوچکش پیکولو که زیرترین ساز ارکستر است سردسته چوبیهاست. ابوا (واریاسیون 2) با صدایی جادویی و با زبانه مضاعف، و کلارینت (واریاسیون 3) که در فارسی اسم بی‌مزه قره‌نی برآن نهاده‌اند پس از فلوت هستند. بم‌ترین ساز این گروه باسون (واریاسیون 4) یا فاگوت است که گاهی با برادر بزرگش کنترباسون همراهی می‌شود. گاهی آهنگهای عاشقانه یا روستایی به کرآنگله یا هورن انگلیسی سپرده می‌شود، ولی ساز اصلی ارکستر نیست و در این معدود موارد نوازنده اول ابوا آن را اجرا می‌کند

سازهای زهی اسکلت اصلی ارکستر سنفونیک به شمار می‌آیند، هم از نظر تعداد، و هم از نظر نواختن ملودیهای اصلی که گاهی با بادیهای چوبی دوبله می‌شوند. سردسته این گروه ویولن (واریاسیون 5) است که در دو دسته ویولن اول و ویولن دوم نواخته می‌شود. ویولا (واریاسیون 6) تنها قدری از ویولن بم‌تر است، و اندازه آن هم به قدری نامحسوس بزرگ‌تر از ویولن. ویولنسل (واریاسیون 7) بم‌تر از این دو و کنترباس (واریاسیون 8) بم‌ترین ساز گروه است که ایستاده نواخته می‌شود

هارپ (واریاسیون 9) که شکل و شمایل آن چنگ را در اذهان مجسم می‌کند، هر چند گاهی در رده ضربیها دسته‌بندی شده، ولی به واقع سازی زهی است، گیرم به جای آرشه با سرانگشت نواخته شود. هارپ امروزی 47 سیم و هفت پدال دارد. صحنه‌های رؤیایی باله‌ها و سکانسهای خیال‌انگیز قطعات سنفونیک به هارپ واگذار می‌شود

سازهای بادی برنجی عموما در قسمتهای باشکوه و پر سر و صدای سنفونیک به خدمت گرفته می‌شوند. هورن (واریاسیون 10) یا کور یا فرنچ هورن سردسته گروه است و صدایی فخیم دارد. ترومپت (واریاسیون 11) صدایی تیزتر و ترومبون (واریاسیون 12) صدایی بم و با شکوه دارد. توبا بم‌ترین بادی برنجی و هم ارکستر است و توسط واگنر تکامل یافت و در اپراهای او مورد استفاده قرار گرفت

سازهای ضربی (واریاسیون 13) مجموعه‌ای وسیع از سازها را در بر می‌گیرد. تیمپانی در همه ارکسترهای دوره کلاسیک به بعد ساز اصلی شده، ولی طبلهای بزرگ و کوچک، سنج، دایره زنگی، مثلث، تام تام یا گانگ، اگزیلوفون و بسیاری سازهای دیگر به خواست آهنگساز به ارکستر ملحق می‌شوند. بد نیست همین جا اضافه کنم ساز پرطنین و خوش صدای سنج باید به فتح سین خوانده شود و ریشه آن در فارسی سنجیدن است، سازی که ریتم آهنگ به آن سنجیده می‌شود. بعضی برای تنوع و تفاوت آن را به کسر سین می‌خوانند که البته غلط است

Sir Benjamin Britten 1913-1976
Young Persons’ Guide to the Orchestra 18:11 Min 4.25 Mb
Variations & Fugue on "Abdelazer" Theme by Purcell
Narrator: Hugh Downs
Boston Pops Orchestra
Arthur Fiedler
Recorded 1961, Boston Symphony Hall

یکشنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۵

اورتور جشن

سالها پیش، ارکستر سنفونیک تهران به رهبری فرشاد سنجری اورتوری از شوستاکویچ اجرا کرد با عنوان جشن. هر چند آن زمان چندان ارادتی به این آهنگساز و آثارش نداشتم، شاید به دلیل اجرای عالی سنجری و رهبری همیشه از حفظ و بی پارتیتورش، تحت تاثیر قرار گرفتم، و بیشتر از من، دوستی که همیشه در برنامه‌های تالار رودکی همراهم بود. صفحه‌ای از آن در فروشگاه بتهوون نیافتیم، لذا سالهای سال این در ذهنم مانده بود تا بالاخره این سر دنیا پیدایش کردم

شوستاکویچ این اورتور را در شرایطی تصنیف کرد که هر چند بعد از درگذشت استالین در 1953 نفسی می‌کشید مثل سایر هنرمندان، نانی داشت در حد خوردن و نمردن و با فقر پنجه نرم می‌کرد. تا سفارشی به او رسید که باز هم می‌تواند کار کند، مشروط بر آن که به مناسبت سی و هفتمین سالگرد انقلاب اکتبر قطعه‌ای بنویسد. حاصلش اورتور جشن بود، هر چند سفارشی، ولی بسیار زیبا. اینجا این اورتور را تقدیم آن دوست می‌کنم، و همه علاقه‌مندان

Dmitri Shostakovich 1906-1975
Overture “Festive”, Op. 96 5:53 Min 1.38 Mb
Royal Scottish National Orchestra
Neeme Jarvi

جمعه، خرداد ۲۶، ۱۳۸۵

همواره سبز

اگر در سالهای پنجاه جوان یا نوجوان بوده‌اید، حتما فیلم موزیکال "ستاره‌ای متولد شد" را به خاطر دارید، با ترانه‌های زیبای باربارا استرایسند. یکی از قشنگ‌ترین آنها ترانه "همواره سبز" است که در واقع فیناله فیلم محسوب می‌شود، و استرایسند تک صدایی می‌خواند

برای شنیدن این ترانه و دیدن متن آن به وبلاگ انگلیسی بروید. این هم فارسی شده آن، با این توضیح که ترجمه اولین مصراع را قدری تغییر داده‌ام، چرا که در فرهنگ ما "عشق به نرمی صندلی راحتی" نه سابقه دارد و نه هرگز می‌رساند ظرافتی را که به نظر می‌رسد مورد نظر شاعر بوده و لاجرم در فرهنگ غربی بامعنی است

عشق، مخملین و نرم
عشق، به لطافت هوای بامدادان
عشقی که دو نفر قسمت می‌کنند
با تو من تقسیم کرده‌ام

گل رزی بود پنهان زیر آخرین برف زمستانی
یقینم بود که روزی سر بر خواهد آورد
عشقی همواره سبز، فراتر از سالیان و سنین
افسوس که به‌ندرت دوسویه است

تو و من از هر شبی اولین شب خواهیم ساخت
از هر روزی یک شروع
جانهامان به پرواز می‌آیند، و به بداهه می‌رقصند
شورمان می‌بخشند و گرمی، که عشقمان درخشان‌ترین است

دو جانیم با درخششی یگانه اما
چون شکوه بامداد و خورشید نیم شب
پرواز به ابدیت را فرا می‌گیریم
که گذر زمان دگرگون نمی‌کند عشقی را چنین
سبز، فراتر از سالیان و سنین

سه‌شنبه، خرداد ۲۳، ۱۳۸۵

جام جهانی آلمان

یکی از بامزه‌ترین دوره‌های جام جهانی را دارم تجربه می‌کنم، در این کشور چند فرهنگی واقعی

تجسم کنید، در شرکتی که کار می‌کنم، همسایه‌ام از صربستان است و دو دکه جلوتر از آرژانتین. در سالنهای دیگر هم از همه دنیا یار داریم. از چین، فیلیپین، دانمارک، فرانسه، ایالات متحد، ایرلند، مصر، وخیلی جاهای دیگر. همه هم مثل خودمان اهل کری خواندن. شانسی که آورده‌ام، با این دوستان صرب و آرژانتینی برخورد منافع نداریم، که اگر نه یک لقمه‌ام می‌کردند، شوخی

سه سال و اندی پیش که قدم به این دیار گذاشتیم، در اداره مهاجرت فرودگاه جزوه‌ای دادند، سراسر تشویق به حفظ فرهنگمان، و به خصوص یاد دادن زبان و همه مختصات فرهنگی به فرزندان خردسال. آن موقع شاید چندان توجهی جلب نکرد این جزوه، ولی بعد روشن شد که این چند فرهنگی بودن چقدر قشنگ است. با انواع فرهنگها از دهها کشور روی کره خاکی در کنار هم زندگی می‌کنیم، به خیر و خوشی، و در پناه قانون، نه تعارف. اینجا همه کانادایی هستیم، ولی کسی هویتش را پنهان نمی‌کند، سهل است، به آن افتخار می‌کند. بدتر از این نیست که فرماندار کل کانادا از هائیتی است، فقیرترین کشور استبداد زده. اگر به دلیلی از کسی بپرسی از کجاست، کانادایی است، می‌گوید ویتنامی، انگلیسی، عراقی، امریکایی، یا هر جای دیگر دنیا. همه مهاجریم، یکی صد سال پیش آمده، یکی ده سال. نگفتم دویست سال، حتما می‌دانید که کانادا تازه در سال 1879 رسما کشور شده است

کلامی هم از مدیریت بگویم که به نظرم تفاوت عمده کشورهای عقب‌مانده و جلوافتاده است. از روزی که بازیها شروع شده، هر وقت بازی سر ظهر باشد به وقت ما، هر کس مایل باشد برای تماشا به بورد روم می‌رود که صفحه تصویری به اندازه یک دیوار دارد برای جلسه‌ها، و با ناهار از طرف مدیر شرکت پذیرایی می‌شود، ترجیحا با غذایی مربوط به بازی روز، مثل دیروز که پنینی بود برای بازی ایتالیا

یکشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۸۵

روز وست ونکوور

شنبه گذشته روز وست ونکوور بود. در سال 1912 در چنین روزی، شهر وست ونکوور از نورت ونکوور جدا شد و استقلال یافت

از این مراسم ویدیوی کوتاهی تهیه کرده‌ام در دو قسمت، اول کارناوالی که هر سال در این روز در مارین درایو به راه می‌افتد، و دوم گوشه‌هایی مختصر از جشنی که بعد از کارناوال در پارک امبلساید برگذار می‌شود

پنجشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۸۵

گلن گولد

برای شنیدن یکی از قشنگ‌ترین و فاخرترین اجراهای کنسرتو پیانوی نمره یک از برامس به وبلاگ انگلیسی بروید. در این اجرا گلن گولد تکنواز پیانوست و فیلارمونیک نیویورک به رهبری برنشتاین او را همراهی می‌کند. هر چند این اجرا کیفیتی چندان خوب ندارد، که هم ضبط زنده است و هم قدیمی، باز ارزش شنیدن دارد. به خصوص توضیح پیش از برنامه برنشتاین در این مورد که در اجرای کنسرتو بالاخره رئیس کیست، رهبر یا تکنواز، شنیدنی است. و البته مصاحبه رادیویی کوتاهی با گولد در مورد این برنامه هم خالی از لطف نیست

پارتیتور کامل کنسرتو را هم می‌توانید از اینجا بردارید

اما چند نکته در مورد این پیانیست نابغه کانادایی

گلن گولد با نام خانوادگی گلد در خانواده‌ای پروتستانی متولد شد، ولی خانواده‌اش یک حرف به این نام افزودند، با این تصور که گلد شباهت به نامهای کلیمیان دارد، و صد البته که در آن روزگار این شباهت دردسر ساز می‌توانست باشد

گولد اغلب موقع نواختن با خود زمزمه می‌کرد و می‌گفت این ناخودآگاه است و ناگزیر. مهندسان ضبطی که با او کار می‌کردند مجبور بودند با این عادت گلن کنار بیایند و روشی برای حذف آن در نوار بیابند

گلن گولد موقع نواختن، حرکتهایی غریب به بدن می‌داد. به علاوه پشت پیانو نمی‌نشست جز روی یک صندلی قدیمی که پدرش ساخته‌‌بود، حتی در سالهای آخر که اسکلتی بیش از آن صندلی نمانده‌بود! این صندلی در محفظه‌ای شیشه‌ای در کتابخانه ملی کانادا در معرض تماشاست

گولد از سرما هراس داشت، به حدی که همیشه، حتی در جاهای گرم، لباسهای زمستانی و به خصوص دستکش می‌پوشید. از جمع گریزان بود و بیشتر با تلفن و نامه با دیگران ارتباط داشت. در آخرین سالهایی که هنوز کنسرت برگذار می‌کرد، نقل است از جرج سل رهبر ارکستر کلیولند، که بعد از برنامه‌ای با او گفته‌بود تردید نیست که این دیوانه یک نابغه است

سه‌شنبه، خرداد ۱۶، ۱۳۸۵

وحید خادم میثاق

سالهای پنجاه یادآور نامهایی بزرگ در تاریخ موسیقی کلاسیک غربی در ایران است. یکی از این ستارگان هنر، بیژن خادم میثاق است که در اتریش کوارتت اوراسیا را تشکیل داد، در اروپا به پاگانینی شرق معروف شد، و به دریافت جایزه‌هایی چون یکی از ویولنهای استرادیواری باقی مانده از سده هجدهم نایل آمد. خادم میثاق اما، از اصل خود دور نماند و در هر فصل هنری کنسرتها و رسیتالهایی هم در ایران برگذار کرد. اجراهای زیبای او فراموش نمی‌شود، کنسرتوی می مینور مندلسون به سال 1353 و کنسرتوی دوم پاگانینی به سال 1354 هر دو با ارکستر سنفونیک تهران، و بعد کنسرتوهای چهارفصل ویوالدی به سال 1355 با ارکستر مجلسی رادیو وتلویزیون

این پیش درآمد ذکر شد تا با خبرهایی خوش از اروپا ادامه یابد. فرزندان بیژن، پسرش وحید و دخترش مارتا نوازنده‌هایی قدر قدرت شده‌اند چون پدر، و هر دو ویولنیست. اما بشنوید از وحید

وحید خادم میثاق در سال 1977 در وین متولد شد. نواختن ویولن را از چهار سالگی تحت نظر پدر آغاز کرد. در یازده سالگی به کنسرواتوار وین راه یافت و تحصیلاتش را با بوریس کوشنیر ادامه داد. سال بعد مسابقات جهانی موتزارت را فتح کرد و در فستیوال سالزبورگ به تکنوازی پرداخت. با ورود به دانشگاه هنرهای زیبای وین محضر استادانی چون گرهارد شولتز را درک کرد

خادم میثاق جوان در کنار تکنوازی، مدتی به عنوان کنسرت ماستر ارکستر جوانان گوستاو مالر، با رهبرهایی نام آشنا چون سیژی اوزاوا و پیر بولز کار کرد، و در ضبط آثار مجلسی بدون رهبر از قبیل سرناد زهی دورژاک، خود هدایت ارکستر را بر عهده گرفت

وحید خادم میثاق تورهایی موفق در سراسر جهان داشته است، که از آن میان می‌توان از تورهای اتریش، انگلستان، فرانسه، آلمان، یونان، ایتالیا، اسرائیل، سوئیس، پرتغال، و ژاپن نام برد

سال 2001 فرصتی بود تا بار دیگر در فستیوال سالزبورگ بدرخشد. بعد از آن به ضبط دوبل کنسرتوی مندلسون برای ویولن و پیانو و آثاری از کرساکف، ویوالدی، سارازات، و پاگانینی پرداخت. ضبط مجدد کنسرتو ویولن علی رهبری با عنوان نوحه خوان از کارهای باارزش وحید است. این کنسرتو همراه با چند اثر کوتاه دیگر از رهبری، از قبیل خون ایرانی روی سل، در دهه پنجاه روی صفحه وینیل قدیمی ضبط شده بود، با تکنوازی بیژن خادم میثاق و همراه با ارکستر رادیو وین به رهبری رهبری. این فهرست کامل نمی‌شود مگر با سی‌دی دوئوهایی که وحید با خواهرش مارتا ضبط کرده است

کارن گومیو

اول بگویم که پست قبلی را که صدادار است، دیشب مستقیم از سالن سنتنیال فرستادم، برای آزمایش امکان جدید بلاگر، که از هر جایی می‌توان با تلفن، فایل صدا به بلاگ فرستاد، و راستش خیلی آسان‌تر از پست نوشتاری است. اضافه کنم این پست در قسمتی از کنسرت فرستاده شده که ناصرالدین شاه دوست داشت. حتما شنیده یا خوانده‌اید که وقتی شاه قاجار به اروپا سفر کرده بود در وین به کنسرتی دعوت شد، بعد از برنامه گفت اولین قسمت را بیشتر دوست داشته، که بعد معلوم شد منظور شریفشان قسمتی بوده که سازها را کوک می‌کنند! بگذریم

این دختر بیست وچهار ساله چه کرد با کنسرتوی می مینور مندلسون! کارن گومیو را می‌گویم، که در 1982 درتوکیو متولد شده، ولی در دو سالگی به مونترآل کوچ کرده است. و چه صدایی داشت سازش! یک نمونه کمیاب استرادیواری 1703 که یک حامی خصوصی ناشناس به عنوان امانت در اختیار کارن گذاشته است

از یک یا دو فالش در ورودی کنسرتو (که دست کارن به طرزی محسوس می‌لرزید و نشان از کمی عصبی بودن داشت) که بگذریم، کل اثر را به زیبایی تمام و با تسلط بی‌نظیر تکنیکی اجرا کرد. راستش بعد از سی وچند سال شنیدن این کنسرتو با اجرای دهها تکنواز، اولین بار بود که احساس کردم چقدر مشکل است، هم از نظر تکنیکی، و هم به سبب این که از معدود کنسرتوهایی است که سراسر آکنده از ملودیهای زیباست (حتما خیلی از قسمتهایش را می‌توانید با سوت بزنید) و لذا قشنگ از کار در آوردنش کار هر کسی نیست

البته در باب کار عالی استاد تاوی و صدای خارق‌العاده‌ای که از ارکستر در می‌آورد هم می‌توان ساعتها گفت و سطرها قلم زد، فقط در یک کلام بگویم عالی است، هم تاوی و هم ارکستر. خوشحالم که شهرم چنین ارکستر سنفونیکی دارد

جمعه، خرداد ۱۲، ۱۳۸۵

کارمینا بورانا

ای سرنوشت
تویی چون ماه، همواره دیگرگون
همواره در طلوع و افول
و زندگی منفور
ابتدا بر تو سخت می‌گیرد
آنگاه دلت می‌جوید

برای شنیدن قسمتی از این کانتات زیبای کارل ارف با اجرای ارکستر سنفونیک بوستن به رهبری سیژی اوزاوا، به وبلاگ انگلیسی بروید

پنجشنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۵

ارغوان رضایی

در مسابقه‌های امسال تنیس آزاد فرانسه یا رولان گاروس، باز هم یک تنیس‌باز با اصل ایرانی درخشیده است

ارغوان رضایی، که درفرانسه اغوان نامیده می‌شود، متولد 14 مارس 1987 است وهم اکنون در نوزده سالگی عنوان صدوچهل ویکم جهان را دارد، ولی می‌گوید مصمم است تا پایان امسال تا رده بهتر از 50 بالا رود

ارغوان در دور دوم بازیها تنیس‌باز ژاپنی آی سوکی‌یاما را در سه ست شکست داد و در دور سوم مقابل نیکول وایدیزوا از جمهوری چک بازی خواهد کرد

Online dictionary at www.Answers.com
Concise information in one click

Tell me about: