یکشنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۸۴

نوروز هشتاد وپنج

نوروز هشتاد وپنج از راه رسید. این چهارمین نوروز است که در این دیار جشن می‌گیریم. سه سال و یک هفته از آن کوچ تلخ زمستانی گذشت، که مثل همه مواهب زندگی فقط خاطره‌ای از آن تلخی باقی‌است

سال گذشته، به پیشنهاد فرماندار بریتیش کلمبیا و حکم ملکه الیزابت، روز بیستم ماه مارس در این استان روز ایران نامیده شد ونوروز رسمی شد. غرور ملی نوازش می‌شود که در این جامعه چند ملیتی، تنها گروهی هستیم که همه جا عیدمان را می‌شناسند، و به هر فروشگاه بزرگ یا مرکز خریدی که می‌رویم، بسته به سلیقه و توان مدیران، انواع سفره‌های هفت‌سین را گسترده می‌بینیم، و بسیاری از فروشندگان به فارسی "نوروز مبارک" می‌گویند. و البته سوای چینیها که خیلی محدود و در محله خودشان، چاینا تان، کارناوال عید دارند، باز تنها ملتی هستیم که در تمام ونکوور بزرگ و به طور گسترده سه جشن چهارشنبه‌سوری، نوروز، و سیزده به‌در را برگذار می‌کنیم. بگذریم که امسال در جشن نوروزی، نماینده نورت ونکوور در مجلس فدرال و شهردار نورت ونکوور، و در شب چهارشنبه‌سوری، شهرداران نورت و وست ونکوور شرکت داشتند، و با افتخار چند کلمه به فارسی می‌گفتند

به یقین اینان هرگز فراموش نخواهند کرد سالها پیش را، که نقل است ایرانیان نزد نماینده محافظه‌کار نورت ونکوور رفتند که می‌خواهیم در گوشه‌ای جشن نوروز بگیریم، و حضرت ایشان فرمودند اگر می‌خواهید نوروز را جشن بگیرید به ایران بروید، و کمی بعد رأی ایرانیان او را به زیر کشید و نامزد لیبرال را به اتاوا فرستاد

تصویر چند هفت‌سین را در مراکز خرید و کتابخانه وست ونکوور ببینید

پنجشنبه، اسفند ۲۵، ۱۳۸۴

علی تجویدی

علی تجویدی، ویولنیست و آهنگساز، از آخرین بازماندگان نسل شاگردان استاد صبا، پس از دوره طولانی بیماری درگذشت

قصدم بازگویی خبر نیست، که بعضی از خوانندگانم گفته‌اند وبلاگ شخصی جای این کار نیست و درست گفته‌اند. زندگینامه آن زنده یاد هم به وفور – به خصوص الآن – در دسترس است. فقط خواستم به احترام هنرمندی محبوب و پرآوازه چند سطری بنویسم، و هم از این فرصت سود برم برای عرضه مطلبی که چندی است در دل دارم

به خاطر دارم در دهه پنجاه، تجویدی بیشتر با مهدی خالدی بر صحنه تالار رودکی ظاهر می‌شد، و در برنامه‌ای با عنوان "به یاد صبا"، منوچهر همیشه عزیز همایونپور، در وصف تکنیک تجویدی و استاکاتوها و اسپیکاتوهایش به مزاح از "جفتک پرانی" استفاده می‌کرد، به جای آرشه پرانی

باری، تجویدی ویولنسیتی بود ممتاز در حد موسیقی ایرانی و شیوه ویولن نوازی ایرانی، و آهنگسازی توانا و برخوردار از علوم تصنیف، باز هم در حد موسیقی تک‌صدایی ایرانی، که این علوم در موسیقی ایرانی چندان کاربرد ندارند مگرآن که روی تطابق آنها با دستگاههای غیر ماژور و مینور کار و تحقیق شود، کاری که فقط از استاد فرامرز پایور دیده‌ام. این هر دو تشریح بیشتر می‌خواهند قبل از آن که تکفیر شوم بابت این نظر، و استاد نخواندن آن بزرگوار. در محفلی خصوصی از علی خان تجویدی پرسیدند نظرش را در مورد بیژن مرتضوی که از شاگردانش بود، گفت ای. . . و تنها یکی از نزدیکان جرأت کرد بگوید او که از شما بهتر شده

ویولن نوازی به شیوه ایرانی محدود می‌شود به انگشت‌گذاری تا پوزیسیون سوم، و در موارد نادر (از قبیل مرحوم صبا) تا پوزیسیون پنجم، این از دست چپ. آرشه کشی مشکل و تکنیکی هم فقط در حد اسپیکاتوهای ته آرشه است و گاهی دوبل کوردی که یک سیم آن دست‌باز نواخته می‌شود، و به همین سبب کوک را از استاندارد خارج می‌کنند. در واقع در این شیوه، مشکل بودن این ساز خلاصه می‌شود در شیرین نوازی، که با گلیساندوها و غلتها و عشوه‌ها حاصل آید، و البته فراگیری ردیفها که سالها تلاش می‌خواهد، چرا که دستگاههای ایرانی بیشتر حسی و حالتی هستند تا علمی و فاصله‌ای. نه که فاصله در آنها مطرح نباشد، ولی در موسیقی علمی دانستن فواصل و انتخاب تنالیته شرط لازم و کافی است برای نواختن، به تعبیر ریاضی، حال آن که در موسیقی ایرانی سوای فاصله‌ها و درجه‌ها، توالی نتها و رعایت درجه‌های شاهد و متغیر هم ضروری است

به تصور من، عنوان استادی را باید با صرفه‌جویی فراوان به‌کاربرد. استاد، چه در مقام آکادمیک و چه در اصطلاح مرامی ایرانی، نوآوری می‌خواهد و صاحب سبک بودن. علی تجویدی نوازنده‌ای بزرگ بود، تردید نیست، ولی نه نوی آورد و نه سبکی اختصاصی داشت که استادش بنامیم. چرا از نظرش در مورد مرتضوی یاد کردم آنجا که شاید بی‌ربط به نظر آمد؟ که بگویم این مرام استادی را هم چندان نداشت که برتری شاگرد را بپذیرد، سهل است، به آن افتخار کند

عکس از فخرالدین فخرالدینی است. در سایت پیوند عکسهای بسیار زیبای او را از سایر هنرمندان ببینید

دوشنبه، اسفند ۲۲، ۱۳۸۴

سرعت در موسیقی

بارها وقتی خواسته‌اید صفحه یا نوار یا سی‌دی سنفونی پنجم بتهوون را در دستگاه پخش بگذارید، رو یا پشت جلد آن خوانده‌اید سنفونی نمره 5 در دو مینور اپوس 67، و بعد در شرح قسمتهای چهارگانه، موومان اول آلگروکون بریو، موومان دوم آندانته کون موتو، و قس علی‌هذا. می‌خواهم برای علاقه‌مندان مبتدی موسیقی کلاسیک، مفهوم این اصطلاحات را به اختصار شرح دهم، تا از شنیدن قطعه بیشتر لذت ببرند. به این منظور، چهار مورد باید روشن شوند: سنفونی، دو مینور، اپوس، و آلگرو. از مورد چهارم شروع می‌‌کنم که ساده‌تر است، و بین خودمان، من هم گاهی برای اصطلاحات کم‌استفاده‌تر به فهرستی که در ادامه خواهد آمد نیاز دارم

آهنگساز نتی را می‌نویسد، و در آن کلیه صداها با فرکانس و کشش داده می‌شوند. ولی این قطعه با چه سرعت باید اجرا شود؟ می‌توان آن را با سرعت دویدن یا راه‌رفتن عادی یا قدم آهسته نواخت، ولی باید دید کدام مورد نظر آهنگساز بوده است

قبل از سال 1812 که موسیقیدان و مخترع آلمانی یوهان نپوموک مالتسل دستگاه مکانیکی مترونوم را اختراع کند، آهنگسازان سرعت اجرای قطعه را با کلمه‌های ایتالیایی مشخص می‌کردند، که در ادامه فهرست آنها خواهد آمد. برای نمونه، آلگرو به معنی تند است، ولی چقدر تند؟ اینجاست که دلیل تفاوت سرعت اجرا توسط نوازندگان مختلف و ارکسترهای گوناگون با رهبرهای مختلف روشن می‌شود

ولی بعد ار آن، دادن سرعت دقیق امکان‌پذیر شد. واحد سرعت یا تمپو، ضرب در دقیقه است. اگر با مداد ثانیه‌ای یک بار روی میز بزنید، در واقع دارید تمپوی 60 ضرب در دقیقه را اجرا می‌کنید، و اگر آن را دو بار در ثانیه روی میز بزنید، تمپوی 120 ضرب در دقیقه را، هرچند که موسیقیدان مثل فیزیکدان در بند ذکر واحد نیست، لذا گفتن تمپوی 120 کافی است. یک چیز را روشن کنم قبل از پرداختن به مطلب بعدی، گفتم سرعت دقیق، مقصود این نیست که نوازنده با دقت کامل، سرعت مثلا 100 را در تمام قطعه حفظ می‌کند، که در این صورت موسیقی از حیطه هنر خارج می‌شود. منظور این است که با این بیان، نوازنده به آنچه آهنگساز خواسته نزدیک‌تر می‌شود. مترونوم را فقط نوآموزان برای آشنا شدن با حدود سرعتها به‌کار می‌برند

معمول شده سرعتها را در پنج نوع دسته‌بندی می‌کنند
سرعتهای کم - از قبیل لارگو، لنتو، و آداجیو، تقریبا از 40 تا 80 ضرب در دقیقه
سرعتهای طبیعی - از قبیل آندانته و آندانتینو، حدود 80 تا 100
سرعتهای معتدل - مانند مدراتو و آلگرتو، از 100 تا 120
سرعتهای زیاد - مانند آلگرو، در حدود 120 تا 160 ضرب در دقیقه
سرعتهای خیلی زیاد - مثل پرستو، بیشتر از 160 تا حد بالای مترونوم که معمولا 220 است

گاهی همراه با این سرعتهای اصلی، کلمه‌های جانبی دیگر هم می‌آیند
نون تروپو - نه چندان زیاد
مولتو - خیلی زیاد
پوکو - کمی
پیو - بیشتر
منو - کمتر

گاهی همراه با سرعت، حالت اجرا هم ذکر می‌شود
ویواچه - سرزنده
مائستوزو - باشکوه
کون بریو - بانشاط
کون موتو - با حرکت

و البته بدیهی است که در طول قطعه سرعت می‌تواند تغییر کند
آچلراندو - سریع‌تر
ریتارداندو - آهسته‌تر

بعضی آهنگسازان ترجیح داده‌اند سرعت را به زبان ملی خود بیان کنند و نه با اصطلاحات استاندارد ایتالیایی. از جمله در سنفونیک پوئمهای ریشارد اشتراس و سنفونیهای بروکنر زیاد دیده می‌شود لانگسام به معنی آهسته و اشنل به مفهوم تند

حالا می‌توانید بیشتر ترکیبهای مورد استفاده آهنگسازان را بفهمید. به عنوان مثال
آلگرو کون بریو - تند و بانشاط
آندانته کون موتو - نسبتا آهسته و با جنب وجوش

یک مترونوم جالب را اینجا ببینید، همراه با صدای لای 440 برای کوک کردن ساز

یکشنبه، اسفند ۱۴، ۱۳۸۴

موسیقی شرق وغرب

جمعه شب برنامه‌ای با عنوان سیری در موسیقی شرق وغرب در تالار سنتنیال نورت ونکوور برگذار شد. نوازندگان اصلی برنامه رامین جمالپور و تالین اوهانیان بودند که اولی در تهران سالها رهبر کر ارکستر سنفونیک تهران و پیانیست اول تالار رودکی بود، و دومی در همان گروه کر خواننده سوپرانو، و بعد سولیست و تکخوان. و البته این دو را نوازندگانی دیگر هم همراهی می‌کردند، از جمله یک کنترباس نواز که حضوری نامحسوس داشت، و یک تارنواز که چندین بار صدای فالش سازش به گوش رسید. در این میان شاید سپنتا نوری، برادرزاده محمد نوری، خواننده پرآوازه، بهتر از دیگران بود، و با نواختن جاز، گاهی هیجانی به برنامه می‌داد، مشروط بر آن که قدری صدای سازش را کنترل کند و به خصوص صدای خواننده را محو نکند. به طور معترضه بگویم که جاز همان درامز و سازی است که در فارسی به اشتباه به جاز معروف شده ولی به‌هرحال بهتر است در فارسی همان جاز گفته و نوشته شود

هنرنمایی حرفه‌ای تالین و رامین و قطعه‌هایی که انتخاب کرده‌بودند تنها نقاط مثبت این برنامه بود. ای ساربان از امین‌الله حسین و نیایش یزدان از حشمت سنجری زیباترین کارهایی بودند که می‌شد برنامه را با آنها شروع کرد. غیر از آن، سروده‌های خود رامین از قبیل سرای سکوت، ساز عشق، و بر بال خیال، توانایی بی تردید او را در آهنگسازی، علاوه بر تکنوازی پیانو نشان داد. یکی از قسمتهای زیبای برنامه اجرای ترانه نوستالژیک دو-ر-می از فیلم آوای موسیقی (اشکها و لبخندها در ایران) بود که به زیبایی تمام توسط تالین و با همراهی پیانوی یک دخترک نازنین سه چهار ساله و نیز همراهی آواز دختر خردسال دیگری اجرا شد

اما، قصدم از نوشتن این چند سطر، بیشتر پرداختن به حواشی برنامه است. اول و مهمتر از همه، حضور آقای فیلمبرداری که به سبک برنامه‌های موسیقی پاپ جست و خیز می‌کرد و حتی از رفتن به روی سن هم ابایی نداشت. تردید ندارم قصد ایشان انجام وظیفه‌ به بهترین نحو بود، و احتمالا بی‌دستمزد، ولی وافعا هیچ کس نبود به ایشان تذکر و آموزش دهد که چنین بالا و پایین پریدن مانع تمرکز شنونده و به خصوص نوازنده در کنسرت موسیقی جدی است؟ رژه آقای فیلمبردار از جناح به قلب سالن، و بدتر، صدای موتور دوربین، به راستی آزار دهنده بود

برنامه با بیست دقیقه تاخیر شروع شد، به نسبت برنامه‌های دیگر که شنیده‌ام یک ساعت تاخیر هم داشته رکورد بدی نیست، ولی واقعا بی‌توجهی هموطنان به زمان معضلی است که نمی‌دانم با آن چه می‌شود کرد، وقتی که بعد از سالها زندگی در دنیای نو، هنوز دیر به قرار رسیدن مایه تفاخر است. بد نیست اضافه کنم در برنامه‌های ارکستر سنفونیک ونکوور در همین سالن یا تالار ارفیوم، درها راس ساعت بسته می‌شوند

باز و بسته شدن درهای سالن و حتی به هم کوبیدن آنها با صدای بلند، از دیگر مسائل قابل ذکر برنامه است. در کنسرت عادی موسیقی جدی، این صداها می‌تواند باعث توقف نوازندگان و شروع دوباره قطعه شود. چند بار با خودم جنگیدم که در تنفس بعد از قسمت اول، این را به راهنماهای فرنگی سالن تذکر ندهم، با این تصور که شاید داستان تف سربالا باشد

گلدانهای زیبای روی صحنه، مانع دید تماشاگر بود. من شخصا هرگز نتوانستم صورت نوانده تار و کار جازنواز را ببینم. عجیب است که هیچ‌کس قبل از برنامه دید حاضران و نقاط کور را کنترل نکند. این هم از مزایای داشتن بلیت برای ردیف اول سالن

بعضی قسمتهای ریتمیک برنامه با دست و احیانا سوت وبشکن زدن حاضران همراه شد، و البته هر چند به گمان من این در کنسرت موسیقی جدی جایز نیست، می‌توان به مسامحه ار آن گذشت، هم به این سبب که آنچه موجب شادی است باید از مترها و استانداردها خارج شود، و هم به این دلیل که دست زدن در بعضی کنسرتهای خاص موسیقی کلاسیک هم بی سابقه نیست. به خاطر دارم اولین بار در برنامه‌ای از ارکستر سنفونیک تهران به سال 1355 به رهبری جو وان دیدرن هلندی و با تکخوانی سوپرانوی اورسولا فار، ودر اجرای مارش رادتسکی اشتراس و بعضی قطعات دیگر، حتی خود رهبر رو به حضار کرد و به هدایت آنان در دست زدن پرداخت! دو دهه بعد که فیلمهای ویدیویی بیشتر رواج یافت، دیدم که حتی کارایان با فیلارمونیک برلن، ریکاردو موتی با فیلارمونیک وین، و دیگران هم چنین می‌کنند

و جالب‌تر از همه، نظرهایی بود که در زمان تنفس بین دو قسمت شنیده می‌شد. پیدا بود اظهارنظرکنندگان حتی نمی‌دانستند به دیدن چه برنامه‌ای با چه مختصاتی آمده‌اند. شاید بلیتهای رایگان زیاد پخش شده بود، شاید هم هدف فقط رفتن به یک کنسرت بود، هر چه خواهد گو باش! و البته تماشایی و بی‌نظیر بود صحنه‌ای در انتهای برنامه که یکی از حاضران به تصور حضور در کاباره شکوفه‌نو، به اصرار از تالین و رامین می‌خواست، همان روی سن، کنار هم بایستند تا ایشان عکس بگیرد

این اولین و آخرین برنامه ایرانی بود که رفتم. دلیلی نمی‌بینم پول بدهی، وقت بگذاری، و دو ساعت یا بیشتر حرص بخوری، هر چند اجراکنندگانی چون رامین و تالین بر صحنه باشند، و موسیقی امین‌الله حسین، حشمت سنجری، و رامین جمالپور در دست اجرا

پنجشنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۴

خط فارسی

چند ماه پیش خبر دادم که فرهنگستان دستوری برای خط فارسی انتشار داده است
سالها بود که در انتخاب طریق املای فارسی هر کسی از ظن خود یار می‌شد، یکی نوشته‌های بزرگان را معیار می‌کرد، دیگری به کتابهای فارسی دبستان و دبیرستان متوسل می‌شد، و یکی هم به "غلط ننویسیم" استاد نجفی – که خود عضو فرهنگستان است -- استناد می‌کرد، و به این شکل، غلط یا درست بودن نوشته چندان گزاره‌پذیر نبود
اما بعد از انتشار دستور خط فرهنگستان، به سلیقه نوشتن معذور نمی‌تواند بود. این دستور مثل آیین‌نامه‌های طراحی برای مهندسان است و به باور من متابعت از آن، یک باید است به قول فرنگیان. لذاست که برآن شدم از این پنجاه‌وسه صفحه دستور، چند مورد را که بیشتر مورد استفاده است برای استفاده عموم خلاصه کنم، با این توضیح که من نه تخصصی در ادب فارسی دارم و نه ادعایی (هر چند که از قوه ادراک به کلی بی‌بهره نیستم)، و به کسی که فرصت و علاقه دارد سفارش می‌کنم آب را از سرچشمه بردارد.
در صفحه 15 آمده "به" در موارد زیر پیوسته نوشته می‌شود
اول، هنگامی که بر سر فعل یا مصدر بیاید (همان که اصطلاحا بای زینت یا تاکید خوانده می‌شود)، مثل بگفتم، بروم
دوم، در ترکیبهای بدین، بدان، بدو، بدیشان
سوم، در ساختن صفت، مثل بخرد، بنام، بهنجار
درسایر موارد جدا نوشته می‌شود، مثل به او، به سختی، روبه‌رو
ایضا در صفحه 15 آمده "می" و "همی" همواره جدا نوشته می‌شوند، مثل می‌رود، همی‌گوید
در این مورد، بد نیست خارج از دستورهای فرهنگستان اشاره شود که بهتر است، یا لااقل قشنگ‌تر است که در تایپ کامپیوتری از نیم‌فاصله استفاده شود. می شود با یک فاصله و می‌شود با نیم فاصله چنین دیده می‌شوند
در صفحه 16 آمده "تر" و "ترین" همواره جدا نوشته می‌شوند، مثل بزرگ‌تر، عاقل‌تر
استثنا: بهتر، بیشتر، کمتر
باز در صفحه 16 آمده نشانه جمع "ها" همواره به اسم می‌چسبد، مثل کتابها، درسها، باغها
استثنا: به هر دلیل بخواهیم روی صورت مفرد تاکید کنیم، مثل کتاب‌ها، باغ‌ها، یا حرف آخر اسم، های غیرملفوظ یا های ملفوظی باشد که قبل از آن حرف متصل باشد، مثل میوه‌ها، سفیه‌ها
و در صفحه 20 قواعد کسره اضافه ذکر شده، و به خصوص به مورد سوم توجه فرمایید
اول، نشانه کسره اضافه در خط آورده نمی‌شود، مگر برای رفع ابهام، مثل اسبِ چموش
دوم، کلمه‌هایی مانند رهرو و پرتو، در حالت مضاف، بسته به نوع تلفظ با صامت میانجی "ی" یا بدون آن نوشته می‌شوند، مثل پرتوی آفتاب، یا پرتو آفتاب
سوم، در کلمه‌های مختوم به های بیان حرکت در حالت مضاف، از "ء" (شکل کوچک شده "ی") استفاده می‌شود، مثل خانۀ من (خانه‌ی من غلط است)، نامۀ او (نامه‌ی او غلط است)
چهارم، در کلمه‌های عربی مختوم به "ی" که آ تلفظ می‌شود، در حالت اضافه، "ی" به الف تبدیل می‌شود، مثل عیسای مسیح، موسای کلیم
به مژده رجوع کنید تا نحوه ایجاد نیم‌فاصله را ببینید

Online dictionary at www.Answers.com
Concise information in one click

Tell me about: